عسس به معنای پاسبان و نگهبان است که در شب یا در زمانهای خاصی برای مراقبت و جلوگیری از وقوع جرم یا اختلال در امنیت فعالیت میکنند. این واژه در متون تاریخی و ادبیات فارسی به کار میرود و به خصوص در اشعار و نثرهای قدیمی به نگهبانان شب یا افرادی که وظیفه حفاظت از یک مکان را دارند، اشاره میکند.
عسس
لغت نامه دهخدا
عسس. [ ع َ س َ ] ( ع مص ) عَس است در تمام معانی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عَس شود.
عسس. [ ع َ س َ ] ( ع اِ ) ج ِ عاس. ( منتهی الارب ). ج ِ عاس است بمعنی شبگرد و حارس، آن را اسم جمع برای عاس نیز گفته اند، زیرا جمع مکسر «فاعل » بر وزن فَعَل نیامده است. ( از اقرب الموارد ). جمع عاس است که به معنی شحنه شب باشد ودر فارسی بر مفرد اطلاق کنند. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). پاسبانان که به شب گردند. ( دهار ). کسی که به محافظت شهر به شب گردد. ( غیاث اللغات ). شبگرد. شبگردان. کوتوال. نوبتی. گزمه. داروغه. شبرو
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع عاس شبگردان پاسبانان گزمه ها. توضیح در فارسی این کلمه به معنی مفرد استعمال می شود.
عس است در تمام معانی
دانشنامه آزاد فارسی
مأمور گشت زنی و نگهبانی شبانه در شهرهای اسلامی. به گفتۀ مَقریزی، نخستین عسس عبدالله بن مسعود، به فرمان ابوبکر شب ها در کوچه های مدینه گشت می زد. در زمان مقریزی عامۀ مردم عسس را والی الطوف می خواندند. بعدها منصب صاحب العسس به وجود آمد. در حکومت حجاج نیز از والی الطوف یاد شده است. در عهد مملوکان، محافظان شبگرد را اصحاب الارباع می نامیدند، که رئیس ایشان والی بود. اینان در اندلس نام دَرّابون داشتند. در دورۀ عثمانی عسس باشی از میان صاحب منصبان ینی چری تعیین می شد و بر زندان ها، اعدام ها و مراسم و آیین های عمومی سرپرستی و نظارت داشت. در ایران، از زمان سلطان سنجر سلجوقی انتصاب عسس در مکان های مشکوک و آلوده به فساد رواج یافت. در دورۀ صفویه گشت های شبانه زیر نظر داروغه، به اَحداث، گَزمه و عسس موسوم بود. اصطلاح عسس و میرعسس که در عهد تیموری در فارس مصطلح بود، تا قرن ۱۳ق همچنان در شیراز رواج داشت. امروزه نیروی پلیس (نظمیۀ قاجار، شهربانی پهلوی و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، در ایران) افزون بر وظایف دیگر، کار عسس قدیم را نیز انجام می دهد.
ویکی واژه
جملاتی از کلمه عسس
چون بر زبان حدیث خدا ترسی آوریم؟ ترک قدح ز بیم عسس کرده ایم ما
زهر در پیمانه لعل تو خواهد کرد خط چشم بدمستت گرفتار عسس خواهد شدن
شد از شرب نهان ما تو گویی محتسب آگه که بر دور سرای ما عسس میرفت و میآمد