عروسی

عروسی، که به عنوان جشن یا مراسم پیوند نیز شناخته می‌شود، یک آیین سنتی است که در آن آغاز یک ازدواج و زندگی مشترک زوجین جشن گرفته می‌شود. این مراسم در کشورهای مختلف و در میان فرهنگ‌ها، ادیان، مذاهب، گروه‌های قومی و حتی طبقات اجتماعی متفاوت، به شیوه‌های گوناگونی برگزار می‌گردد. در ایران، جشن‌های عروسی معمولاً با موسیقی پاپ و فولکلور محلی هر منطقه همراه است و به ندرت از سبک‌های تخصصی موسیقی مانند ترنس، هاوس، هارد ترنس و ریمیکس در این مراسم استفاده می‌شود. جشن عروسی به خودی خود از جنبه‌های قانونی و کارکردی ازدواج متمایز است و مراحل قانونی ازدواج در کشورهای مختلف معمولاً در دفاتر رسمی انجام می‌شود. برگزاری این جشن‌ها دارای ریشه‌های عمیق در تاریخ باستان است. در کتاب مقدس، به معجزه عیسی در یک مراسم جشن در روستای قانا به تفصیل اشاره شده است. در ایران نیز جشن عروسی پیر شالیار که دارای ریشه‌های اساطیری کهن است، هر ساله در سالگرد ازدواج او در برخی مناطق کردستان برگزار می‌شود. همچنین، از سال ۱۸۱۰ میلادی، جشن اکتبر در مونیخ به مناسبت مشابهی هر ساله برگزار می‌گردد.

لغت نامه دهخدا

عروسی. [ ع َ ] ( حامص ) همسری دختر یا زنی با مردی. بیوکانی. ( فرهنگ فارسی معین ). دیبار. میزاد. نیوکانی. ( ناظم الاطباء ). کدخدایی. اًملاک. زفاف.
- شب عروسی؛ لیلةالزفاف. شب که عروس بخانه داماد رود و مراسم زفاف صورت گیرد.
|| شادی نکاح. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). جشنی که به هنگام ازدواج برپا کنند. ( فرهنگ فارسی معین ). میزد. رجوع به میزد شود: تکلفی فرمود امیر محمود عروسیی را که مانند آن کس یاد نداشت. ( تاریخ بیهقی ص 249 ). دختر سالار بکتغدی رابه پرده این پادشاه زاده آوردند... و عروسیی کردند که کس مانند آن یاد نداشت. ( تاریخ بیهقی ص 535 ). در عقد نکاح و عروسی وی طغرل تکلفها بی محل نمود. ( تاریخ بیهقی ص 354 ).

فرهنگ معین

(عَ ) [ ع - فا. ] (حامص. ) ۱ - جشنی که به هنگام ازدواج برپا کنند. ۲ - همسری دختر یا زنی با مرد.

فرهنگ فارسی

۱ - همسری دختر یا زنی با مردی بیوگانی. ۲ - جشنی که به هنگام ازدواج بر پا کنند. یا عروسی قریش. مجلس تعزیه ای زنانه که هنوز مراسم آن در میان زنان تهران و برخی از شهرستان ها متداول است و در آن عروسی دختری از قبیله قریش و عروسی فاطمه دختر رسول ص را تجسم دهند.
نام او مصطفی ابن محمد بن احمد بن موسی عروسی است او فقیه شافعی مذهب مصری بود و بسال ۱۲۱۳ قمری متولد شد و در سال ۱۲۸۱ قمری عهده دار مشیخه الازهر گشت و بسبب برخی مقررات جدید که ابداع کرد و از آن جمله برقرار کردن امتحان مدرسان ازهر بوده است بسال ۱۲۸۷ قمری بطور ناگهانی از سمت خود عزل شد

جملاتی از کلمه عروسی

هله دیوانه لولیا به عروسی ما بیا لب چون قند برگشا که سلام علیکم
هنگامه محبت افسردگی ندارد از فیض عشق سی شب پروانه را عروسی است
باغ مانند عروسی دو رخش گلگون سر گیسویش پر مشک تتار آید