کلمه عاجز در زبان فارسی به معنای ناتوان یا درمانده در انجام کاری است. این واژه از ریشه عربی گرفته شده و به طور کلی به حالتی اشاره دارد که فرد یا موجودی قادر به انجام وظایف یا رسیدن به اهداف خود نیست. در بسیاری از موارد، عاجز به عنوان صفتی منفی تلقی میشود و میتواند به ضعف، ناتوانی جسمی یا روحی، و یا عدم توانایی در مواجهه با چالشهای زندگی اشاره داشته باشد.
استفاده از این واژه در متون ادبی و شعر نیز رایج است. شاعران معمولاً از آن برای توصیف احساسات انسانی، مانند ناامیدی، ضعف و یا ناتوانی در مقابل قدرتهای بزرگتر استفاده میکنند. به عنوان مثال، در اشعار عاشقانه، ممکن است شاعر از عجز خود در ابراز عشق یا رسیدن به معشوق سخن بگوید. این عجز میتواند به نوعی نمایانگر حسرت و آرزوی عمیق باشد.
در متون دینی و فلسفی، عاجز به نوعی به ناتوانی انسان در مقابل قدرتهای الهی اشاره دارد. در این زمینه، انسان به عنوان موجودی محدود و در عین حال جستجوگر معرفی میشود که در تلاش برای درک و پذیرش واقعیتهای بزرگتر است. این مفهوم میتواند به تفکر درباره طبیعت انسان و جایگاه او در جهان کمک کند.
علاوه بر این، در زمینههای اجتماعی و اقتصادی نیز، واژه عاجز میتواند به افرادی اشاره کند که به دلیل شرایط خاص یا محدودیتهای اجتماعی، از دستیابی به فرصتها و منابع لازم ناتوانند. این ناتوانی ممکن است به دلایل مختلفی چون فقر، نداشتن دسترسی به آموزش و امکانات بهداشتی یا اجتماعی، و یا حتی مشکلات ساختاری در جامعه باشد.