صوت

کلمه صوت در زبان فارسی به معنای صدا یا آواز است. این واژه به هر نوع صدایی که از یک منبع صوتی تولید می‌شود، اشاره دارد. صوت می‌تواند شامل صداهای طبیعی مانند صدای پرندگان، صدای آب، یا صدای انسان باشد.

ویژگی‌ها و معانی

صدا: به معنای کلی به هر نوع صدایی اطلاق می‌شود که از طریق ارتعاشات هوا یا دیگر مواد منتقل می‌شود. این صداها می‌توانند موسیقی، گفتار، یا صداهای محیطی باشند.

آواز: می‌تواند به آواز یا نغمه‌ای که توسط انسان یا حیوانات تولید می‌شود نیز اشاره کند. در این زمینه، صوت ممکن است به نوعی از هنر موسیقی یا آوازخوانی اشاره داشته باشد.

علمی: در علوم مختلف، این اصطلاح به مطالعه ویژگی‌ها و رفتارهای صدا، مانند فرکانس، دامنه و طول موج اشاره دارد. این ویژگی‌ها می‌توانند در زمینه‌های مختلفی از جمله فیزیک، موسیقی، و روان‌شناسی مورد بررسی قرار گیرند.

لغت نامه دهخدا

صوت. [ ص َ ] ( ع اِ ) آواز. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ). آوا. بانگ. فریاد. ج، اصوات

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - بانگ، آواز. ۲ - نغمه، آواز.

فرهنگ عمید

۱. صدا.
۲. (موسیقی ) نغمه، آهنگ.

فرهنگ فارسی

بانگ، آواز، آوا ه، نغمه، آهنگ، آوازی که بگوش رسد، آوازو آهنگی که خواننده یانوازنده خواندیانوازد
( اسم ) ۱ - بانگ آواز جمع: اصوات ۲ - آواز خوش نغمه آهنگ ( موسیقی ) ۳ - شنیدن آواز بوسیله گوش. یا ارتفاع صوت. عده ارتعاشات در ثانیه است. هر چه شماره ارتعاشات در ثانیه بیشتر باشد آن صدا را زیر و هر چه عده ارتعاشات بیشتر باشد آن صدا را زیر و هر چه عده ارتعاشات در ثانیه کمتر باشد آن صدا را بم گویند. گوش انسان معمولا صداهایی را که عده ارتعاشاتشان در ثانیه بین ۱۶ تا ۲٠٠٠٠ باشد می شنود. یا انعکاس صوت. انعکاس و برگشت صداست. مانند صدا کردن در کوه یا سالنی بزرگ و باز شنیدن آن. سبب این امر آنست که صوت پس از برخورد به کوه یا دیوار مقابل ( مانع ) درباره به سوی صدا کننده ( سامع ) بر می گردد. گوش انسان معمولا اثر صوت را تا ۱ / ۱٠ ثانیه در خود حفظ می کند. بنابراین برای تشخیص صوت اصلی از صوت منعکس باید لااقل ۱ / ۱٠ ثانیه بین آنها فاصله باشد و صوت در این مدت ۳۴ متر راه را ( ۱۷ متر رفتن و ۱۷ متر برگشتن ) می پیماید یعنی برای این که صوت اصلی تشخیص داده شود باید فاصله منبع صوت تا مانع ( محل برخورد ) بیش از ۱۷ متر باشد ولی در فاصله کمتر از ۱۷ متر صوت اصلی و منعکس با یکدیگر به گوش می رسد و سبب تقویت صوت ( و به اصطلاح پیچیدن صدا ) میگردد صدا.

فرهنگستان زبان و ادب

{interjection} [زبان شناسی] یکی از اجزای کلام که حالت ذهنی و عاطفی گوینده را می رساند و با دیگر اجزای جمله رابطۀ نحوی ندارد
{sound} [فیزیک] آشفتگی هایی مانند تغییر فشار که به صورت موج در محیطی مادی منتشر می شود
[موسیقی] ← صدا 2

دانشنامه آزاد فارسی

صوت (زیست شناسی). صوت (زیست شناسی)(voice)
صدای ایجاد شده از دهان، براثر گذر هوا از بین تارهای صوتی۱. در انسان، سینوس ۲های توخالی صورت صدا را تقویت می کنند. صدا براثر حرکات لب ها، زبان، و گونه ها تغییر می کند.
vocal cordssinuses
صوت (موسیقی). اصطلاحی در موسیقی قدیم ایران و نوع دوم از هفده لحن موزون و آن آهنگی همراه شعر است که دارای یک خانۀ مکرر بوده است (بیت یا جمله ای که به تناسب در جای خود تکرار می شده است). صوت انسان به چهار بخش تقسیم می شود: سوپرانو، تنور، آلتو، و باس. هر صوت موسیقی دارای ویژگی هایی است که عبارت اند از: ارتفاع یا زیر و بَمی، کشش یا طول زمانی هر صدا، زنگ یا تمبر یا رنگ، شدت، و سنگینی که در موسیقی به سه شکل است: الف) حرکت یا موومان؛ ب) سازبندی ارکستر؛ ج) جنس یا کیفیت اصوات سازها.

جملاتی از کلمه صوت

می مروق و فصل بهار و صوت هزار کجا به توبه شود میل طبع دانا را
ما را ز دعا مکن فراموش که هست بر صوت دعای تو اجابت را گوش
حرف و گفت و صوت را برهم زنم تا که بی این هر سه با تو دم زنم
بی جمالت صوت مطرب مایه درد و غم است بی رخ گل نغمه بلبل نفیر ماتم است
سحر صوت خوش لالای جانان به جسم مردگان باز آورد جان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم