صفرائی

صفرائی به معنای مربوط به صفراء است، که یکی از اخلاط چهارگانه در طب سنتی است. صفراء معمولاً به صفرا یا ماده‌ای زردرنگ در بدن گفته می‌شود که با گرمی و خشکی همراه است. بنابراین این واژه، صفات و ویژگی‌های مربوط به این خلط را توصیف می‌کند.

صفرائی‌ها غالباً به رنگ زرد یا زردآبی توصیف می‌شوند و بدن یا مزاجی که صفرائی است، گرمی و خشکی دارد. این ویژگی‌ها در طب سنتی برای تشخیص مزاج و درمان بیماری‌ها اهمیت دارد و نشان‌دهنده تعادل یا عدم تعادل خلط صفرا در بدن است.

افراد با این مزاج معمولاً دارای خلقیات تند و فعال هستند و انرژی زیادی دارند. از نظر روانی، صفرائی‌ها مستعد حرارت هیجانی و تصمیم‌گیری سریع هستند. در مجموع، این اصطلاح به ویژگی‌های فیزیکی، رنگ و روانشناختی مرتبط با خلط صفرا اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

صفرائی. [ ص َ ] ( ص نسبی ) منسوب به صفراء. زردآبی:
و آن روغن را به آماس صفرائی اندر مالند. ( نوروزنامه ).
کلکت طبیب انس و جان تریاک اکبر در زبان
صفرائیی لیک از دهان قی کرده سودا ریخته.خاقانی.بست چون زردگل برعنائی
کهربا بر نگین صفرائی.نظامی.رجوع به صفراء شود.

فرهنگ فارسی

منسوب به صفرائ زرد آبی

جمله سازی با صفرائی

شاهِ پیلان چون مضمونِ نامه بر خواند و بر مکنونِ ضمیرِ خصم وقوف یافت، هفت اعضاءِ او از عداوت و بغضا ممتلی شد و مادّهٔ سودا که در دماغش متمکّن بود، در حرکت آمد. خواست که خونِ فرستاده بریزد و صفرائی که در عروقِ عصبیّتش بجوش آمد، برو براند؛ پس عنان سرکش طبیعت باز کشید و بنص وَ مَا عَلَی الرَّسُولِ اِلَّا البَلَاغُ، کعبتینِ غرامتِ طبع را باز مالید و او را عفو فرمود و بر ظهرِ نامه بنوشت.

مگر که دیدگه خشم از تو صفرائی که زرد باشد دایم چو زعفران آتش
تلخی بدهان هر دل صفرائی خود بر تو شکر حسد برد دور از تو
نه از هامون سودائی تحیر هیچ کمتر شد نه نیز از صبح صفرائی بجنبید ایچ صفرائی
اینک آمد تا نوزاد خاطر هر خسته ‏ای گو دلش صفرائی و اندر سرش سودای اوست
هفت جوش از آینه دادت تو نیز پنج نوش از کلک صفرائی فرست