شکسته شدن

واژه شکسته شدن معانی متعددی را در بر می‌گیرد که ریشه در مفهوم کلی از هم گسیختگی یا آسیب دیدگی دارد. در معنای نخست، این اصطلاح به فرایند فیزیکی شکافتن، خرد شدن یا از هم پاشیدن اشیاء اشاره دارد؛ گویی ماده‌ای که در گذشته یکپارچه بوده، تحت فشار یا ضربه‌ای خارجی، به اجزای کوچکتر تجزیه شده است. این کاربرد، تصویری ملموس از زوال یا تخریب فیزیکی را به ذهن متبادر می‌سازد.

اما دامنه معنایی آن فراتر از قلمرو فیزیک است و به حوزه روان و احساسات نیز تسری می‌یابد. در این معنا، شکسته شدن به وضعیتی اشاره دارد که فرد دچار پریشانی خاطر، اضطراب شدید یا برهم خوردگی روحی و روانی می‌شود. این نوع شکستگی، حاصل فشارهای درونی یا بیرونی است که تعادل عاطفی فرد را بر هم زده و او را در وضعیتی از ناآرامی و آشفتگی قرار می‌دهد.

علاوه بر این، شکسته شدن می‌تواند کنایه‌ای از روند افزایش سن و فرارسیدن پیری باشد. در این کاربرد، این اصطلاح به تغییراتی اشاره دارد که در ظاهر و احوال فرد با گذشت زمان و ورود به دوران سالمندی رخ می‌دهد؛ از جمله تغییر در قوای جسمانی، ظاهر فیزیکی و گاهی گویای تجربه و فرسودگی ناشی از گذر عمر باشد. در این مفهوم، شکسته شدن، نشانه‌ای از پذیرش چرخه طبیعی زندگی و گذر ایام است.

فرهنگ معین

( ~. شُ دَ ) (مص ل. ) ۱ - خرد شدن. ۲ - پریشان شدن. ۳ - پیر و تکیده شدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - شکافتن خرد شدن. ۲ - پریشان شدن مضطرب گشتن. ۳ - مانند پیران شدن مسن به نظر آمدن.

ویکی واژه

خرد شدن.
پریشان شدن.
پیر و تکیده شدن.

جمله سازی با شکسته شدن

کافران زان سبب شکسته شدند هم به بد کشته زار و بسته شدند
زین شکسته شدن، دلم بشکست کار ایام، جز شکستن نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال کارت فال کارت فال مکعب فال مکعب فال قهوه فال قهوه