شفت

این کلمه یک واژه چندمعنایی است که در زمینه‌های مختلف به کار می‌رود:

در مهندسی و مکانیک:

شفت به عنوان یک میله یا محور در ماشین‌آلات و تجهیزات صنعتی تعریف می‌شود. این عنصر مکانیکی برای انتقال نیرو و گشتاور از یک بخش به بخش دیگر دستگاه استفاده می‌شود و تحت تأثیر تنش‌های پیچشی و خمش قرار دارد.

در گیاه‌شناسی:

در اصطلاح گیاه‌شناسی، شفت به میوه‌های گوشتداری مانند هلو، شفتالو و زردآلو اشاره دارد. این میوه‌ها اغلب دارای پوستی نرم و گوشتی و هسته‌ای سخت هستند. آن‌ها به عنوان منبعی غنی از ویتامین‌ها و مواد مغذی شناخته می‌شوند و در برخی فرهنگ‌ها، این میوه‌ها نماد فصل تابستان و محصولات تازه هستند.

در زبان عامیانه:

شفت به معنای ستبر، گنده، ناهموار، کج یا ناراست نیز به کار می‌رود. این کاربرد می‌تواند به توصیف ویژگی‌های فیزیکی افراد یا اشیاء در موقعیت‌های غیررسمی و محاوره‌ای کمک کند.

لغت نامه دهخدا

شفت. [ ش َ / ش ِ ] ( ص )خم و کج و ناراست و ناهموار. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ). چیز کج و ناهموار. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || مرد نادان و ابله، و در آذربایجان بدین معنی به فتح استعمال کنند. ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ).
شفت. [ ش ِ ] ( اِمص ) تراوش خون و ریم و زرداب از زخم. ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از انجمن آرا ).
شفت. [ ش ُ ] ( ص ) ممسک و بخیل. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). بخیل. ( آنندراج ).
شفت. [ ش َ ف َ] ( ع اِ ) لب. ( غیاث اللغات ). لب مردم و شفة یکی، و اصل آن شفوة یا شفهة و مصغر آن شُفَیهَة و جمع آن شِفاء و شَفَوات است. ( آنندراج ). و رجوع به شفة شود.
شفت.[ ش َ ] ( ص ) فربه و سمین و لحمی و گنده و ستبر و ضخیم. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). فربه و گنده. ( از فرهنگ جهانگیری ). || کم بها و ارزان. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جهانگیری ). چیز کم بها. ( انجمن آرا ). || مفت. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). || ناتراشیده و ناسترده. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) گیله. ( یادداشت مؤلف ). میوه گوشتدار مانند هلو. ( لغات فرهنگستان ). گونه ای میوه گوشتی ناشکوفا که فقط میان بر میوه ضخیم و گوشتی میشود و درون بر میوه تبدیل به نسجی سخت و صلب میگردد که روی دانه را میپوشاند و روی دانه را نیز غشاء نازکی بنام تگومان فرامیگیرد ( مانند میوه زردآلو و هلو و گیلاس و گوجه )، در این میوه ها آنچه به نام هسته مینامیم از مجموع دانه و درون بر میوه تشکیل یافته است. ( از فرهنگ فارسی معین ). || یکی از گونه های درخت سیاه دل است و «چپ چپی » نیز نامیده میشود. میوه این گیاه شبیه میوه زغال اخته است. ( فرهنگ فارسی معین ). یکی از اقسام ال و آن درختچه ای است که در جنگلهای ارسباران و بجنورد موجود است. ( از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 260 ) ( از یادداشت مؤلف ). و رجوع به ال شود.
شفت. [ ش َ ] ( اِخ ) نام قریه ای از گیلان که در آنجا ظروف مانند کاسه و حقه ومرتبان کاشی نیک سازند. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ). قصبه ٔمرکز دهستان شفت واقع در نه هزارگزی جنوب شرقی فومن.روزهای دوشنبه بازار عمومی دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). قصبه و مرکز دهستان شفت از دهستانهای چهارگانه بخش مرکزی شهرستان فومن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ). و رجوع به شفت ( نام یکی از دهستانهای... ) شود.

فرهنگ معین

(شَ ) (ص. ) ۱ - ستبر، ناهموار. ۲ - در اصطلاح گیاه شناسی میوة گوشتدار مانند: هلو، شفتالو، زردآلو.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) میوۀ گوشت دار، مانند هلو و زردآلو.
۲. [قدیمی] ناهموار، ناتراشیده.
۳. (اسم ) [قدیمی] ستبر، گنده.

فرهنگ فارسی

۱ - یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان فومن.این دهستان در قسمت جنوب شرقی فومن واقع است. قسمت جنوب دهستان کوهستانی و قسمت شمالی آن جلگه و مستور از جنگل است و آن از ۴۷ آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و جمیعت آن حدود ۳٠٠٠٠ تن است. از مرکز دهستان دو راه فرعی به فومن و رشت احداث شده. ۲ - قصبه مرکز دهستان در ۹ کیلومتری جنوب شرقی فومن. روز های دوشنبه بازار عمومی دارد.
ستبر، گنده، ناهموار، ناتراشیده، چوب دستی کلفت
( صفت ) ۱ - ستبر گنده ناهموار: چوب شفت. ۲ - کج ناراست ناهموار. ۳ - کم بها ازران. ۴ - یکی از گونه های درخت سیاه ال است که به نام چپ چپی نیز نامیده می شود. میوه این گیاه شبیه میوه زغال اخته است. ۵ - گونه ای میوه گوشتی ناشکوفا که فقط میان بر میوه ضخیم و گوشتی میشود و درون بر میوه تبدیل به نسجی سخت و صلب می گردد که روی دانه را می پوشاند و روی دانه را نیز غشائ نازکی بنام تگومان فرا می گیرد ( مانند میوه زردالو هلو و گیلاس و گوجه ) در این میوه ها آن چه را که به نام هسته می نامیم از مجموع دانه و درون بر میوه تشکیل یافته است.
لب مردم و شفه یکی و اصل آن شفوه یا شفهه و مصغر آن شیفهه و جمع آن شفاه است.

فرهنگستان زبان و ادب

{drupe, stone fruit, drupaceous fruit} [زیست شناسی] میوۀ گوشتی ناشکوفایی که دانۀ منفرد آن درون یک درون بَر سُفت محصور است * مصوب فرهنگستان اول

جملاتی از کلمه شفت

برآشفت و گفتا که نوذر کجاست کزو ویسه خواهد همی کینه خواست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم