شعر یک فرم ادبی است که با استفاده از زبان، احساسات و افکار را به صورت زیبا و هنری انتقال میدهد. ویژگیهای آن شامل قالب، وزن، قافیه و تصاویری است که شاعر با استفاده از آنها مفهوم و احساسات خود را بیان میکند. میتواند شامل موضوعات مختلفی باشد، از عشق و طبیعت گرفته تا مسائل اجتماعی و سیاسی. شعر در ادبیات فارسی دارای تاریخچهای غنی و طولانی است که به قرنها پیش بازمیگردد. از شاعران بزرگ مانند فردوسی، حافظ و سعدی گرفته تا شاعران معاصر، همگی در شکلگیری و توسعه شعر فارسی نقش بسزایی داشتهاند. این تاریخچه نشاندهنده تحول مضامین، سبکها و تکنیکهای شعری است که به غنای ادبیات فارسی افزوده است.

شعر
لغت نامه دهخدا
شعر. [ ش َ ع َ ] ( ع مص ) شَعر. موی را داخل موزه کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به شَعر شود. || دانستن و دریافتن. || شعر گفتن هرچه باشد. ( منتهی الارب ). رجوع به شَعر شود. || بسیارموی شدن اندام. || مالک بندگان گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
شعر. [ ش َ ع َ ] ( ع اِ ) شَعر. موی. ج، اَشعار، شُعور، شِعار. ( ناظم الاطباء ). بمعانی شَعر است. ( منتهی الارب ). لغتی است در شَعر. ( از اقرب الموارد ). رجوع به شَعر شود. || گیاه. ( از اقرب الموارد ). || درخت. ( از اقرب الموارد ). || زعفران. ( اقرب الموارد ).
شعر. [ ش َ ع ِ ] ( ع ص ) مرد بسیار درازموی اندام. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آنکه موی بلند و بسیار دارد. ( از اقرب الموارد ).
شعر. [ ش َ] ( ع اِ ) موی خواه موی انسان باشد و یا دیگر حیوانات سوای شتر و گوسپند. ج، اَشعار، شُعور، شِعار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). موی آدمی و غیره. ( غیاث اللغات ). بزموی. ( مهذب الاسماء ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61 ). شعرة یکی، و گاهی از جمع کنایه کنند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). موی. ( دهار ) ( از مهذب الاسماء ). مقابل صوف؛ پشم. ( یادداشت مؤلف ):
این عجب تر که می نداند او
شعر از شعر و چشم را از خن.
رودکی ( از جشن نامه رودکی چ تاجیکستان ص 273 ).
به گاه بسیجیدن مرگ می
چو پیراهن شعر باشد به دی.فردوسی.
فرهنگ معین
(شَ ) [ ع. ] (اِ. ) موی.
فرهنگ عمید
۱. (ادبی ) سخنی که دارای وزن و قافیه باشد، سخن منظوم، کلام موزون، سرواد.
۲. [مجاز] سخن زیبایی که کاربرد عملی ندارد.
فرهنگ فارسی
( اسم ) سخن موزون و غالبا مقفی حاکی از احساس و تخیل چامه جمع: اشعار. توضیح فرق شعر و نظم را در این امر دانسته اند که شعر کلامی است موزون و متخیل و بنابراین شعر منثور هم وجود دارد و نظم کلامی است موزون و مقفی و بنابراین نظم غیر شعر هم وجود دارد. مانند نصاب فراهی. یا فن شعر. بوطیقا نزد قدما یکی از بخشهای علوم منطقیه است.
جمع شعار

جملاتی از کلمه شعر
من نه آنم که بجز شعر ندارم هنری عیب من همت والام خود این میداند
کند در شعر طبعش موشکافی وز آن مو نوک کلکش شعر بافی
بآب شعر رهی غسل دل کند درویش که آتش طلبش در میان جان انداخت