سیف

اسم پسرانه سیف یک نام عربی با معانی زیبا و متنوع است که در فرهنگ‌های مختلف به کار می‌رود:

معنی اصلی، شمشیر

سیف به معنای شمشیر است. این نام به عنوان نمادی از قدرت، شجاعت و دلاوری شناخته می‌شود. شمشیر به عنوان یک سلاح نمادین در تاریخ و فرهنگ‌های مختلف، نمایانگر جنگاوری و دفاع از حق و حقیقت است. انتخاب این نام می‌تواند نشان‌دهنده‌ی آرزوی خانواده برای داشتن فرزندی با ویژگی‌های شجاعت و قدرت باشد.

معانی دیگر، ساحل دریا و ساحل رود

علاوه بر معنای اصلی، سیف به معنای ساحل دریا و ساحل رود نیز آمده است. این معانی به زیبایی و آرامش طبیعت اشاره دارند و می‌توانند نماد نزدیکی به عناصر طبیعی و آرامش روحی باشند. این جنبه‌های طبیعی می‌توانند به فرد یادآوری کنند که در زندگی به دنبال آرامش و زیبایی‌های طبیعی باشد.

محبوبیت در انتخاب نام

سیف به عنوان یک نام پسرانه در فرهنگ‌های عربی و ایرانی دارای محبوبیت است و به دلیل معانی مثبت و زیبایی که دارد، معمولاً مورد استقبال خانواده‌ها قرار می‌گیرد. این نام می‌تواند به عنوان نمادی از قدرت و در عین حال آرامش در زندگی فرد شناخته شود.

لغت نامه دهخدا

سیف. [ س َ ] ( ع مص ) شمشیر زدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). بشمشیر کسی را زدن. ( آنندراج ): به آداب سیف و سنان مرتاض گشته. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || شکافته شدن. ( از منتهی الارب ): سافت یده؛ شکافته شد دست او و ریشه گرفت گرداگرد ناخن او. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) شمشیر. ج، سیاف، سیوف. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ): السیف و الرمح و النشاب و الوتر. ( تاریخ بیهقی ).
- سیف دالق؛ شمشیر که در نیام نایستد. ( مهذب الاسماء ).
- سیف ذرب؛ شمشیر بران. ( مهذب الاسماء ).
سیف. [ س َ / سی ] ( ع اِ ) ماهی. ( منتهی الارب ). قسمی از ماهی. ( ناظم الاطباء ) ( فهرست مخزن الادویه ) ( آنندراج ). || موی دم اسب. ( منتهی الارب ) ( فهرست مخزن الادویه ) ( آنندراج ). || ساحل دریا و ساحل رودبار یا هر ساحل که باشد یا ساحل دریای عمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ساحل دریا و ساحل رودبار و هر ساحل که باشد. ( ناظم الاطباء ). کناره دریا. ( مهذب الاسماء ): رکن جنوبی پارس به دریا است که بر حدود کرمان است و سرحد آن نواحی هزووسیف است بر ساحل دریا. ( فارسنامه ابن البلخی ص 121 ).
- سیف الطویل؛ ساحل دریای بربر. و آنچه از آن متصل است نهایت دور از آب. ( منتهی الارب ).
|| آنچه بن شاخه های درخت چفسیده باشد مانندلیف و آن ردی تر از لیف است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

اسفرنگی سیف الدین اعرج شاعر ایرانی (قر.۶ ه. ) از مردم اسفرنگ بود بهمین سبب او را سیف اسفرنگی یا سیف اسفرنگ گویند. وی بخوارزم رفت و بدربار خوارزمشاهیان از عهد ایل ارسلان تا عهد سلطان محمد خوارزمشاه اختصاص داشت و نیز سنجر سلجوقی و خسرو ملک غزنوی و محمود بن محمد ارسلان را که پس از سنجر بجای او نشست مدح گفته است. وفات در اواخر قرن ششم اتفاق افتاده.
نوعی ماهی دریایی که منقاردرازی شبیه شمشیردارد، شمشیر، اسیاف جمع، ساحل، دریا، ساحل دریا، ساحل رود، اسیاف جمع
( اسم ) شمشیر ماهی.
موی دم اسب. یا ساحل دریا و ساحل رودبار یا هر ساحل که باشد یا ساحل دریای عمان.

فرهنگ اسم ها

اسم: سیف (پسر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: seyf) (فارسی: سِيف) (انگلیسی: seyf)
معنی: شمشیر، ساحل دریا، ساحل رود، کناره ی دریا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سیف (ابهام زدایی). سیف ممکن است در این معانی و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • شمشیر، ابزاری تیز و برنده • سیف بن حارث جابری، یکی از شهدای کربلا• سیف بن مالک عبدی، یکی از شهدای کربلا• سیف بن مالک نمیری، یکی از شهدای کربلا• سیف بن سلطان یعربی، از مجاهدان عمان در قرن دوازدهم هجری/ هجدهم میلادی

جملاتی از کلمه سیف

در بوستان نشیندو در حسرت تو سیف بر گل فشاند اشک چو باران خویش را
چون ساق لکلکست دراز این قصیده سیف همچون عقاب جمع کن اندر مطار پای
سیف فرغانی چو پیدا گشت بوم شوم ظلم راست چون عنقا نهان شد طایر میمون عدل