سفک

لغت نامه دهخدا

سفک. [ س َ ] ( ع مص ) خون ریختن و اشک ریختن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). ریختن خون و اشک را. ( از منتهی الارب ) ( غیاث ) ( آنندراج ). || بسیار کردن سخن را. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(سَ فْ ) [ ع. ] (مص م. ) ریختن، ریختن آب یا خون.

فرهنگ عمید

ریختن، ریختن آب یا خون. &delta، بیشتر به معنی خون ریختن استعمال می شود.
* سفک دماء: [قدیمی] ریختن خون ها.

فرهنگ فارسی

ریختن، ریختن آب یا ون، ریختن خونها
۱ - ( مصدر ) ریختن آب خون و مانند آن: سفک دمائ. ۲ - ( اسم ) خونریزی.
خون ریختن و اشک ریختن ٠ ریختن خون واشک را ٠ یا بسیار کردن سخن را ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
ریختن. خواه ریختن خون باشد یا اشک یا شی‏ء مذاب (راغب) در اقرب گوید: گویا در ریختن خون مخصوصتر است. ابن اثیر نیز چنین گفته است. طبرسی آن را فقط ریختن خون گفته است،. نا گفته نماند درقرآن و نهج البلاغه همه جا در ریختن خون به کار رفته و در نهایه نیز موردی غیر از خون ریختن نقل نکرده است لذا به نظر می‏آید که سفک مخصوص خون ریختن است بر خلاف «سفح» که گذشت و در ریختن خون و غیره استعمال شده است.

ویکی واژه

ریختن، ریختن آب یا خون.

جمله سازی با سفک

💡 و عن ابی هریرة قال قال رسول اللَّه (ص): «أ تدرون ما المفلس»؟ قالوا: المفلس فینا من لا درهم له و لا متاع، قال: «ان المفلس من امّتی من یأتی یوم القیمة بصلاة و صیام و زکاة و کان قد شتم هذا و قذف هذا و اکل مال هذا و سفک دم هذا فیقضی هذا من حسناته و هذا من حسناته فان فنیت حسناته قبل ان یقضی ما علیه اخذ من خطایاهم فطرحت علیه ثمّ طرح فی النّار».

💡 اسفک، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بردسیر در استان کرمان ایران است.

💡 بسی نماند که در خوشه ارادت او ز تیغ سفک مسلم شود دم العنقود

💡 به کلک فتوی ازان دست می برد بر جیس که حکم سفک کند تا نماندت دشمن

💡 إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ، و قیل: الّا تفعلوه، ای ما امرتم‌ به من التّوارث بالایمان و الهجرة، تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ زوال نظام المؤمنین و تفریق کلمتهم، وَ فَسادٌ کَبِیرٌ فی الارض من جهة الکفّار و سفک الدّماء.

💡 عن رسول اللَّه (ص): «ما من دم یسفک علی وجه الارض بغیر الحق الّا و علی ابن آدم منه کفل لانه اوّل من سنّ القتل».