رشید

رشید یکی از نام‌های زیبا و جذاب برای پسران به شمار می‌آید. این نام نه تنها نماد شجاعت و دلیری است، بلکه می‌تواند به پسرتان ویژگی‌های مثبت و روحیه‌ای قوی ببخشد. از سوی دیگر، نام رشید در میان نام‌های خداوند نیز قرار دارد و به همین دلیل به عنوان نامی نیکو و مبارک برای فرزندتان به حساب می‌آید. معنی این نام به شجاعت و قدرت در جنگ اشاره دارد و در زبان فارسی به زیبایی و خوش قامت بودن نیز تعبیر می‌شود. به طور کلی، وقتی گفته می‌شود فردی زیبا و رشید است، به معنای آن است که او هم از نظر ظاهری و هم از نظر معنوی ویژگی‌های برجسته‌ای دارد. انتخاب این نام می‌تواند نمادی از آرزوها و ارزش‌هایی باشد که برای فرزند خود در نظر دارید.

لغت نامه دهخدا

رشید. [ رَ ] ( ع ص ) راه راست نماینده. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات از منتخب اللغات ) ( یادداشت مؤلف ). راهنمای. ( مهذب الاسماء ) ( دهار )( السامی فی الاسامی ). نعت از رُشْد و رَشَد. رهبر. هادی. ( یادداشت مؤلف ). || نیک ماهر در تقدیر و اندازه اشیاء. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). راست تدبیر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات از منتخب اللغات ). راست تقدیر. ( مهذب الاسماء ). || راه یافته و رستگار. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). در زبان عربی به معنی رستگار است. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره ٔ5 از محیط المحیط و مختار الصحاح ). راه راست یافته.( دهار ). راه یافته. راه بردار. مهتدی ̍. آنکه تدبیرات او به غایت و مقاصد رسد بی اشاره مشیری. هدایت شده. بره. موفق. راه راست یابنده. بسامان. ( یادداشت مؤلف ): به افعال و اعمال رشید و اقوال سدید اورا متهم کردند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). || ( اِخ ) در صفت باری به معنی هادی و راهنمای به سوی راه راست. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). راهنمای در صفت خداوند. ( دهار ). صفت خدای. هادی. رهنمای. ( از فرهنگ فارسی معین ). نامی از نامهای خدای تعالی. ( از مهذب الاسماء ) ( دهار ). در صفات خدای تعالی هادی به راه راست. ( یادداشت مؤلف ).
رشید. [ رَ ] ( از ع، ص ) شجاع و دلیر و باعزم در جنگ. ( ناظم الاطباء ). در تداول عوام از فارسی زبانان، شجاع. ( یادداشت مؤلف ). دلیر. شجاع. ( فرهنگ فارسی معین ). || در فارسی به معنی خوش قد و قامت استعمال کنند، چنانکه گویند: فلان کس جوانی است زیبا و رشید. در عربی بجای آن رشیق به قاف گویند و مصدر آن نیز رشاقت است و شاید رشید و رشادت هر دو محرف رشیق و رشاقت باشد. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال 1 شماره 5 از محیط المحیط و مختار الصحاح ). خوش قد و قامت. ( فرهنگ فارسی معین ).
رشید. [ رُ ش َ ] ( اِخ ) نام مردی. ( منتهی الارب ). از غلامان بنی معاویه و از انصار است و حدیثی چند از وی نقل شده است. رجوع به الاصابة ج 1 قسم 1 شود.
رشید. [ رَ ] ( اِخ ) یا رشیدة. دهی است. ( منتهی الارب ). دهی است در مصر در ساحل نیل. ( از نخبةالدهر دمشقی ). شهری است نزدیک اسکندریه. ( یادداشت مؤلف ). شهرکی است در کنار دریا و نیل جنب اسکندریه. ( از معجم البلدان ). شهری است در مصر واقع در کنار شط نیل، شامبلیون در سال 1799م. کتیبه ای در آن به زبان یونانی و هیروگلیفی کشف کرد که درباره حروف هیروگلیفی و اصول زبان آن میباشد. ( از اعلام المنجد ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 348 شود.

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع. ] (ص. ) ۱ - رشد یافته، رستگار. ۲ - دلیر. ۳ - نیک اندام، راست قامت.

فرهنگ فارسی

یاسمی.
هادی، راهنمای براه راست، دارای رشد، رستگار
( صفت ) ۱ - راه راست یافته رستگار. ۲ - دلیر شجاع. ۳ - خوش قد و قامت. ۴ - ( صفت خدای ) هادی رهنمای.
لقب هارون خلیفه پنجم از خلفای عباسی که شارلمن پادشاه فرانسه در عصر وی بود.

فرهنگ اسم ها

اسم: رشید (پسر) (عربی) (تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: rašid) (فارسی: رَشيد) (انگلیسی: rashid)
معنی: شجاع، دلیر، خوش قد و قامت، از نام ها و صفات خداوند، دارای قامت بلند و متناسب، بلند و متناسب، ( اَعلام ) رشید وطواط ( = رشیدالدین محمّد )، ) رشیدالدین، هدایت شده، شجاع و دلیر، از نامهای خداوند

جملاتی از کلمه رشید

عاشقان هر سو میان باغ کرده بزمگاه همچو ملک شهریار از فر خورشید ز من
خواست چراغت که بمیرد ولیک رو که به خورشید موید شدی