واژه راحله به معنای مسافر یا سفرکرده در زبان فارسی دارای قواعد و نکات نگارشی خاصی است که باید به آنها توجه شود. زمانی که این واژه در جملهای به کار میرود، باید با توجه به ساختار جمله و نیاز به نقطهگذاری، به درستی نوشته شود. در متون ادبی یا نوشتارهای رسمی، این واژه میتواند به عنوان اصطلاحی زیبا برای اشاره به شخصی که به سفر رفته، مورد استفاده قرار گیرد. همچنین، در جملاتی که این اسم به کار میرود، لازم است که با سایر اجزای جمله از نظر شمار مفرد یا جمع و نوع مذکر یا مؤنث هماهنگی داشته باشد.
راحله
لغت نامه دهخدا
( راحلة ) راحلة. [ ح ِ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث راحل. رجوع به راحل شود. || ( اِ ) ستور بارکش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). شتر سواری. ( دهار ) ( غیاث ). هی البعیر القوی علی الاسفار والاحمال. ( منتهی الارب ). نجیب صالح از ابل که بار شود. ( از اقرب الموارد ). قوی بر اسفار و احمال ( یکسان در مذکرو مؤنث ). ( از اقرب الموارد ). ج، رواحل. ( اقرب الموارد ). او النجیب الکامل الاوصاف یستوی فیه المذکر و غیره وهاؤه للمبالغة. ( منتهی الارب ). مرکب خواه نر باشد خواه ماده.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. شتر قوی مستعد برای سواری دادن یا بار کشیدن.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) مونث راحل. ۲ - مرکب و ستور سواری و بارکش جمع رواحل: [[ بی زاد و زاحله سفر کرد ]].
فرهنگ اسم ها
معنی: کوچ کننده، مؤنث راحل، ( عربی ) ( مؤنث راحل )، راحل
جملاتی از کلمه راحله
در کفش زاد نی و راحله نی همرهش کاروان و قافله نی
شد راحله ز آب و زاد خالی زد دم ز وداع آن حوالی
پا نمی خواهم که گردد آبله بار سنگین نی که گردد راحله