دراک

دریابنده، نیک دریابنده، به معنای فردی است که توانایی درک و فهم دقیق مسائل را دارد. این صفت به فردی اطلاق می‌شود که می‌تواند به خوبی به جزئیات و ابعاد مختلف امور توجه کند و آن‌ ها را به درستی درک نماید. به عبارتی، دراک به عنوان یک صفت فعال برای موجودات زنده به کار می‌رود و نشان‌دهنده توانایی بالای فرد در تشخیص و فهم موقعیت‌ها و شرایط مختلف است. در واقع، نیک دریابنده کسی است که با بصیرت و دقت به هر آنچه می‌خواهد دست می‌یابد و به همین دلیل در زندگی و تعاملات اجتماعی خود موفق‌ تر عمل می‌کند. این ویژگی نه تنها به فهم عمیق مسائل کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز تصمیم‌گیری‌های صحیح و مناسب نیز می‌باشد.

لغت نامه دهخدا

دراک. [ دَ] ( اِخ ) نام اصلی و فارسی شهر دورق، که در خوزستان بود. ( از دائرة المعارف فارسی ). رجوع به دورق شود.
دراک. [ دَرْ را ] ( ع ص ) نیک دریابنده. ( منتهی الارب ) ( دهار ).درک کننده آنچه را میخواهد. ( از اقرب الموارد ). کثیرالادراک. که زود دریابد. که آسان دریابد

فرهنگ معین

(دَ رّ ) [ ع. ] (ص. ) کسی که امور را دریابد، نیک دریابنده.

فرهنگ عمید

۱. دریابنده، نیک دریابنده.
۲. کسی که هر چه را بخواهد و طلب کند دریابد.

فرهنگ فارسی

دریابنده، نیک دریابنده، کسی که هرچه بخواهدگیرد
( صفت ) کسی که امور را دریابد نیک دریابنده. یا دراک فعال صفت موجود زنده است.
نام کوهی به دو فرسنگی شیراز و در آنجا انبار های برف ساخته اند به زمستان برو برف جمع می کنند و به تابستان به شیراز برند و بنیاد برف شیراز بر آن است.

دانشنامه آزاد فارسی

دَراک
رجوع شود به:دورق

ویکی واژه

کسی که امور را دریابد، نیک دریابنده.

جملاتی از کلمه دراک

عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد عشق بازی را بکرد و خاک بر افلاک زد
نخواهی غره ی آرایش علم و عمل گشتن خیالی چند دور از عالم ادراک می‌بینی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانی‌های یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند.
داستان او یک فولکلور ملی است و او گاهی با ولاد سوم از والاچیا، فردی که داستان‌های دراکولا از او الهام گرفته شده مقایسه می‌کنند و به او لقب کنتس خون و کنتس دراکولا داده‌اند.
اکتساب معرفت، در فلسفه ابن سینا، با احساس، تخیل و وهم به حد کمال نمی‌رسد بلکه کمال آن به ادراک عقلی است و بالاترین درجات عقل انسانی، عقل مستفاد است که معارف را به طریق اشراق از عقل فعال کسب می‌کند.
پیتر دراکر، وظیفه مدیران را بازاریابی و نوآوری می‌داند. در عین حال، متون جدیدتر عمده وظایف مدیران را برنامه‌ریزی، سازماندهی، رهبری، استخدام و کنترل می‌دانند. برخی از منابع، استخدام را از فهرست فوق حذف کرده‌اند و برخی نیز هماهنگی را جایگزین آن نموده‌اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم