انعام

انعام

انعام به معنای پاداش، هدیه یا اعطای چیزی به کسی است که به دلیل انجام کار یا خدمت خاص به او داده می‌شود. این واژه می‌تواند به مفاهیم مختلفی از جمله اعطای جوایز، هدایا یا پاداش‌های مالی اشاره داشته باشد.

کاربردها

انعام می‌تواند به عنوان پاداشی برای خدمات عمومی یا کمک به دیگران به کار رود. به‌عنوان مثال، در برخی فرهنگ‌ها، به افرادی که به مسافران یا گردشگران کمک می‌کنند، انعام داده می‌شود. همچنین در صنعت خدمات، مانند رستوران‌ها یا هتل‌ها، انعام به عنوان پاداشی برای خدمات ارائه شده به کارکنان داده می‌شود. این نوع پاداش‌ها به عنوان تشویق برای ارائه خدمات بهتر در نظر گرفته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

انعام. [ اِ ] ( ع مص ) نعمت دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( ترجمان القرآن جرجانی ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد )، یقال: انعم اﷲ علیه و انعم بها. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || افزودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). زیاده کردن.( آنندراج )، یقال: انعم ان یحسن؛ ای زاد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || زیاده شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج )، || برهنه پا آمدن نزد کسی. || نعم گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). در کسی نعم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). کسی را نعم گفتن. کسی را بلی گفتن. ( یادداشت مؤلف ). || مبالغه نمودن در کاری. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). دقت نظر کردن در کاری و مبالغه کردن در آن. ( از اقرب الموارد ). امعان. انعام نظر. امعان نظر. ( یادداشت مؤلف ). و اعلم یا اخی بانک ان انعمت النظر فیما وضعنا و تأملت.علمت ان... ( رسائل اخوان الصفا ). || چشم روشن گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ): انعم اﷲ بک عیناً؛ خنک گرداند خدای چشم محبوب ترا بتو و یا چشم ترابه محبوب تو. || انعم اﷲ صباحک؛ فراخ و خوش گرداند خدای بامداد ترا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || وزیدن باد از جانب جنوب. ( آنندراج ). || به آرام و آسودگی داشتن، چنانکه جایی کسی را. ( یادداشت مؤلف ). منزل ینعمهم؛ یعنی منزلی است که فرودآیندگان را به آرام وآسودگی دارد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). منزلی کثیرالخیر و موافق است. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) داد و دهش و عطا و بخشش. ( آنندراج ). بخشش و باسگونه و بیلاک و داشن و نوش و داد و دهش و احسان و عطیه و نعمت و عطا و نوارهان و هدیه و نوعاً انعام؛ بخشش نقدی را گویند که از جانب شخص بزرگ به کوچک داده می شود. ( ناظم الاطباء ). فیض. فضل. نوال. نوله. موهبت. هبه. هدیه. داد. داده. نیکی. خوبی:
هرکه از خدمتکاران خدمتی شایسته بواجب کردی در حال او را نواخت و انعام فرمودندی برقدر خدمت. ( نوروزنامه ).
هست بیحد و نهایت با تو انعام خدای
تا جهان باشد تو بادی شاکر انعام او.امیر معزی ( از آنندراج ).هر روز... درجت وی ( گاو ) در احسان و انعام منیف تر می شد. ( کلیله و دمنه ). شیر فرمود که اینجا مقام کن تا از... انعام ما نصیب تمام یابی. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ نعم، چارپایان.
( اِ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) نعمت بخشیدن. ۲ - (اِمص. ) دهش.

فرهنگ عمید

۱. ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۶۵ آیه.
۲. [قدیمی] = نَعَم۲
۱. نعمت دادن، بخشیدن چیزی به کسی از راه نیکوکاری.
۲. بخشش شخص بزرگ به کوچک تر از خود.

فرهنگ فارسی

( سوره ال... ) نام سوره پنجم قر آن مجید است.
۱- ( مصدر ) نعمت دادن. نیکی کردن دهش کردن بخشیدن. ۲ - ( اسم ) دهش عطا احسان. ۳ - ( اسم ) آنچه که زاید بر حق اصلی بعنوان پاداش بکسی دهند بخشش. جمع: انعامات.
نام ششمین سوره از قر آن مجید مکی و دارای صد و شصت و پنج آیه ٠

جملاتی از کلمه انعام

چون تو کس نیست اهل این تخصیص جز تو کس نیست اهل این انعام
سورهٔ انعام سورهٔ ۶ام قرآن است و ۱۶۵ آیه‌است. همانند سوره‌های مکی، محتوای این سوره پیرامون اعتقادات پایه‌ای اسلام است اما بیشتر روی مسئلهٔ یگانه‌پرستی و مبارزه با شرک و بت‌پرستی تأکید دارد. بر اساس روایات اهل بیت تمام این سوره یکجا نازل شده‌است. برگزاری جلسات ختم انعام برای قرائت این سوره از آداب و رسوم مسلمانان برای حل مشکلاتشان است.
در یکی از این سفرها به قفقاز در کشتی که مظفرالدین شاه قاجار نیز حضور داشت به درخواست اطرافیان شاه، شروع به خواندن نموده و مظفرالدین شاه با دادن انعام و هدایا او را مورد لطف قرار داد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم