ابعار

لغت نامه دهخدا

ابعار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بَعر. پشکهای شتر و گوسفند. پشگل ها.

فرهنگ معین

(اَ ) [ ع. ] (اِ. ) جِ بعر، پشکل ها، سرگین ها.

ویکی واژه

جِ بعر؛ پشکل‌ها، سرگین‌ها.

جمله سازی با ابعار

انس مالک گفت: بایّام ربیع شتران اعراب برسول خدا برگذشتند، و قد عبست علیها ابعارها و ابوالها فغطّی رسول اللَّه (ص) عینیه بمکّة فقال بهذا امرنی ربّی ثم تلا هذه الآیة: «لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی‌ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ» یقال مدّ عینیه الی مال فلان اذا تمنّاه.
میآید که روزی یکی به نزدیک وی اندر آمد، وی را گفت: «کیفَ حالُکَ؟» وی گفت: «کیفَ حالُ مَنْ دینُه هَواهُ و همّتُه دُنیاهُ، لیس بِصالحٍ تقیٍّ ولابعارفٍ نقیٍّ؟ چگونه باشد حال آنکه دین وی هوای وی باشد و همت وی دنیای وی باشد، نه نیکوکاری بود از خلق رمیده و نه عارفی بود از خلق گزیده؟»
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تک نیت فال تک نیت فال آرزو فال آرزو