آدمخواری، که به طور دقیقتر به آن انسانخواری گفته میشود، به عمل خوردن گوشت همنوع اشاره دارد. این پدیده، اگرچه در دنیای امروز بیشتر با مفاهیم ترسناک و دور از ذهن گره خورده است، اما در طول تاریخ بشر و حتی در قلمرو جانوران، گاه به عنوان یک راهکار بقا در شرایط اضطراری و گاه به عنوان بخشی از رسوم فرهنگی خاص ظاهر شده است. به عبارت دیگر، انسانخواری میتواند ریشه در ضرورتهای بقا در زمان قحطی و کمبود شدید مواد غذایی داشته باشد، که در آن، انسانها برای زنده ماندن به ناچار دست به چنین عملی میزدند.
تاریخ بشریت و حتی گزارشهای باستانشناسان، نشانههایی از وجود انسانخواری در برخی جوامع اولیه و در دورانهای سخت تاریخی را ثبت کردهاند. هرودوت، مورخ یونان باستان، در نوشتههای خود به مواردی اشاره میکند که در آن، قبایل یا ملتها برای بقا یا به عنوان بخشی از آیینهای خود، دست به چنین اعمالی میزدند. این موارد، اگرچه نادر و خاص هستند، اما نشان میدهند که انسانخواری همواره یک تابو نبوده و در شرایط ویژهای، جنبههای عملی یا فرهنگی یافته است. در دنیای جانوران نیز، پدیدههای مشابهی دیده میشود که در آن، بقای نسل یا تأمین انرژی، گاه منجر به خوردن همنوع میشود.
با گذشت زمان و پیشرفت تمدن بشری، انسانخواری به تدریج از دایرهی اعمال پذیرفتهشده یا ضروری خارج شده و به یکی از بزرگترین تابوهای اجتماعی و اخلاقی تبدیل گشته است. قوانین و هنجارهای اجتماعی، انسانخواری را به شدت محکوم کرده و آن را عملی غیرانسانی و وحشیانه تلقی میکنند. با این حال، درک این پدیده در بستر تاریخی و فرهنگی آن، به ما کمک میکند تا تصویر کاملتری از پیچیدگیهای رفتار انسانی و چگونگی سازگاری با شرایط سخت محیطی به دست آوریم. این موضوع، حتی در ادبیات و هنر نیز بازتاب یافته و به عنوان نمادی از تاریکترین جنبههای طبیعت انسان به کار رفته است.