معنی اصلی اسم
ارسلان در زبان ترکی به معنای شیر درنده است. این معنا به قدرت و شجاعت اشاره دارد و نماد ویژگیهای نیرومند و سلطنتی است. شیر به عنوان یکی از نمادهای قوت و دلاوری در بسیاری از فرهنگها شناخته میشود و این نام به فرد احساسی از قدرت و شجاعت را منتقل میکند.
مرد شجاع و دلیر
در معنای مجازی، ارسلان به مرد شجاع و دلیر نیز اشاره دارد. این ویژگیها نشاندهندهی شخصیتهای قوی و مقاوم است که در برابر چالشها و سختیها ایستادگی میکنند. نام ارسلان میتواند الهامبخش فردی باشد که در زندگیاش باید با شجاعت و اراده قوی پیش برود.
شخصیت تاریخی
ارسلان همچنین نام پسری از مسعود غزنوی، یکی از پادشاهان معروف تاریخ ایران، است. این ارتباط تاریخی میتواند به این نام اعتبار و ارزش خاصی ببخشد و احساس هویت فرهنگی را در فرد ایجاد کند.
ارسلان. [ اَ س َ ] ( ترکی، اِ ) شیر. ( مؤید الفضلاء ). شیر درنده. ( غیاث ). اسد. ( غیاث ) ( آنندراج ). مجازاً مرد شجاع:
آنچه منصب میکند با جاهلان
از فضیحت، کی کند صد ارسلان.مولوی.چشم می مالم که آن هفت ارسلان
تا کیانند و چه دارند از جهان.مولوی. || نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمه دیگر مرکب باشد چون الب ارسلان، قزل ارسلان، قره ارسلان و غیره:
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمودارسلان.مولوی.
ارسلان. [ اَ س َ ] ( اِخ ) رجوع به رسلان و معجم المطبوعات شود.
ارسلان. [ اَ س َ ] ( اِخ ) نام پدر کسری خرماز بقول ابن البلخی در فارسنامه. ( چ کمبریج ص 24 ).
ارسلان. [ اَ س َ ] ( اِخ ) از غلامان سرای سلطان محمود غزنوی. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 133 ).
ارسلان. [ اَ س َ ] ( اِخ ) در تاریخ بیهقی ( چ فیاض ص 519 ) آمده: و روز چهارشنبه چهارم جمادی الاولی بکوشک دشت لنگان بازآمد [ احمدحسن ] و روز دیگر نامه رسید بگذشته شدن ساتلمش حاجب ارسلان و امیر او را برکشیده بود... و نخست کس او بود که از خراسان پذیره برفت و پیش امیرمسعود و چندین غلام ارسلان را با خویشتن برد.
ارسلان. [ اَ س َ ] ( اِخ ) مؤلف مجمل التواریخ آرد ( ص 388 ): ( ( در سال سیصد و هشتاد و نه... ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بنشست و فایق خادم بمردو کار محمود و سبکتکین اندر خراسان بزرگ شد، و لشکرسیمجور و فایق هزیمت کرد و بپراکند، و اندر بخارا کار ارسلان الک [ کذا ] قوی گشت و عبدالملک سامانی را بگرفت و بندش کرد... ) ) مؤلف تاریخ بخارا بنقل از مجمل التواریخ این نام را ( ارسلان بیک ) یاد کند. ( تاریخ بخارا ص 99 ). و گردیزی او را ابوالحسن ایلک بن نصر برادر خان آورده است. ( زین الاخبار ص 60 ). و ابن اثیر نام وی را شهاب الدولةبن سلیمان ایلک المعروف به بغراخان الترکی گوید. ( کامل 9 ص 33 ). و شاید مراد ابوالحسن نصر اول بن علی از ایلک خانیه ترکستان ( حدود 389-400هَ. ق. ) باشد. رجوع به مجل التواریخ و القصص ص 388 ( متن و حاشیه ) و رجوع به ارسلان خان اول و ثانی شود.
ارسلان. [ اَ س َ ] ( اِخ ) امیرزاده ای در بلخ در فتنه مغول. ( جهانگشای جوینی چ لیدن ج 1 ص 131 ).
ارسلان. [ اَ س َ ] ( اِخ )از نوینان و سرداران عهد غازان خان که با دیگر امراء، قصد قتل غازان و امیرنوروز کرد. ( حبط ج 2 ص 50 ).
(اَ سَ ) [ تر. ] (اِ. )۱ - شیر، اسد. ۲ - شجاع، دلیر.
۱. شیر (حیوان ).
۲. [مجاز] شجاع: آنچه منصب می کند با جاهلان / از فضیحت کی کند صد ارسلان (مولوی: ۵۷۹ ).
شیر، شیردرنده، مجازامردشجاع، ونامی ازنامهای ترکی
از امرای فایق
اسم: ارسلان (پسر) (ترکی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: arsalān) (فارسی: اَرسلان) (انگلیسی: arsalan)
معنی: شیر درنده، ( به مجاز ) مرد شجاع و دلیر، ( ترکی )، شیر، اسد، از نام های خاص ترکی، نام پسر مسعودغزنوی
شیر، اسد.
شجاع، دلیر.