کلمهی «آماس» در فارسی به معنای تورم یا افزایش حجم یک بافت یا عضو بدن است که معمولاً به دلیل تجمع مایعات، التهاب یا واکنشهای بیماریزا ایجاد میشود. این واژه در پزشکی و متون علمی کاربرد فراوان دارد و به حالتی اشاره میکند که بافت یا عضو مورد نظر بزرگتر از حالت طبیعی شده و ممکن است با درد، قرمزی یا حساسیت همراه باشد. آماس میتواند در بخشهای مختلف بدن، مانند پوست، عضلات، مفاصل یا اندامهای داخلی ایجاد شود و علت آن میتواند عفونت، ضربه، واکنشهای آلرژیک یا بیماریهای مزمن باشد. این واژه با مفاهیمی مانند تورم، ورم، بزرگشدگی و التهاب هممعنی است و در شرح علائم پزشکی و تشخیص بیماریها اهمیت دارد. در متون پزشکی، آماس معمولاً نشانهای از واکنش بدن به آسیب یا بیماری است و میتواند موقت یا مزمن باشد. به طور کلی، «آماس» حالتی است که در آن یک بافت یا عضو بدن به دلیل تجمع مایعات یا التهاب بزرگ میشود و نشاندهنده واکنش بدن به شرایط غیرطبیعی است.
آماس
لغت نامه دهخدا
لیکن از راه عقل هشیاران
بشناسند فربهی زآماس.ناصرخسرو.مُتنبی نکو همی گوید
بازدانید فربهی زآماس.مسعودسعد.و زنان از بهر درد و آماس رحم پنبه بدان تر کنند و برگیرند عظیم سود کند. ( نوروزنامه ).
بسی فربه نماید آنکه دارد
نمای فربهی از نوع آماس.سنائی.عقل را حایل جحیم شناس
نبود همچو فربهی آماس.سنائی.کسی که چشم خرد دارداز اکابر عصر
نظر بحالت او می کنم ز روی قیاس
بعینه مثلش آن حریص محروم است
که بازمی نشناسد ز فربهی آماس.ابن یمین.وفعل آن آماسیدن و آماس کردن و آماس گرفتن. و در متعدی آماسانیدن است.
- آماس لهات، آماس مزمن لهات؛ افتادن زبان کوچک.
آماس. ( ع اِ ) ج ِ اَمْس.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برآمدگی غیرعادی.
فرهنگ فارسی
آماز، آماه: ورم، بر آمدگی وتورم عضوی ازبدن
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
اماس ۴۳۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
دانشنامه آزاد فارسی
ویکی واژه
ورم، برآمدگی، آماده و آماز نیز گویند. چسبیدن پلاکتها. آماز.
آماس در زبان معیار باستان به دو کلمه آم - آس قابل تجزیه است؛ که مفهوم کلی از آن به معنی راه و رسمی به یادگار گذاشته شده توسط نوع زن بوده است.
جمله سازی با آماس
ز بسکه بر زبر هم فتاده بود قتیل زمین معرکه گفتی مگر نمود آماس
به قول ماه دی آبی که یازان باشد و لاغر بیاساید شب و روز و بر آماسد چو سندانها