بار واحدی برای اندازهگیری فشار است که معادل ۱۰۰ کیلوپاسکال و تقریباً برابر با فشار یک اتمسفر میباشد. این واحد جزو سیستم بینالمللی (SI) و همچنین سیستم سیجیاس نیست، اما به عنوان یک واحد پذیرفتهشده در سیستم SI شناخته میشود. بار بهویژه در کشورهای اروپایی کاربرد فراوانی دارد، که دلیل آن اختلاف حدود یک درصدی آن با فشار اتمسفر زمین است. این واحد نخستین بار توسط هواشناس انگلیسی، ویلیام نایپرشاو، در سال ۱۲۸۸ خورشیدی معرفی شد. نام بار از واژه یونانی βάρος به معنای وزن گرفته شده است. نماد این واحد فیزیکی bar است و واحدهای مشتق از آن نیز به همین شکل خوانده میشوند.
بار
لغت نامه دهخدا
بار. ( اِ ) پشته قماش و خروار و آنچه بر پشت توان برداشت. ( برهان ). پشتواره است و آن پشته ها باشد کوچک از هیزم و علف و غیره که بر پشت بندند. کاره. ( برهان: کاره ).حمل و بسته و هر چیز که برای حمل کردن فراهم کنند. ( ناظم الاطباء ). چیزی که بر سر و پشت و مرکب بردارند.( رشیدی ). مجموعه دو لنگه یعنی دو عدل که بر ستور حمل کنند. باری که بر سر و پشت و مانند آن گذارند و با لفظ کشیدن و برداشتن و برتافتن و گرفتن مستعمل است. ( آنندراج ). پشته خروار. ( غیاث ). باری که به پشت وغیره بردارند. بسته قماش. ( سروری ). بمعنی حمل یعنی محمول انسان یا حیوان. ( شعوری ج 1 ورق 160 ). آنچه بر پشت ستور یا آدمی نهند بردن را. حَمْل. ( ترجمان القرآن ). بُنه
فرهنگ فارسی
( اسم ) جایی در مهمانخانه یا خانه که در آنجا مشروب نوشند و مزه خورند.
دهی از لار
دانشنامه آزاد فارسی
(یا: میله تمرین) میله ای چوبی که در امتداد دیوارهای استودیوی باله به ارتفاعِ کمرِ رقصندگان نصب شده و برای کمک به حفظِ تعادلِ آنان در نخستین جلساتِ تمرین به کار می آید.
بار (زمین شناسی). بار (زمین شناسی)(load)
در علوم زمین، مواد انتقال یافتۀ همراه رودخانه، شامل مواد سطح یا داخل آب (بار معلّق) و مواد شناور یا غلتان در امتداد بستر رودخانه(بار بستر). بار رودخانه طی سیلاب، که تخلیۀ بار به بالاترین حد خود می رسد، بیشتر است.
بار (مقیاس ). بار (مقیاس )(bar (physics))
یکای فشار، برابر با ۱۰۵ پاسکال، ۱۰۶ دینبر سانتی متر مربع، حدود ۷۵۰ میلی متر جیوه، و۰.۹۸۷ اتمسفر. استفاده از یکای کوچک تر آن، میلی بار برابر با یک هزارم بار، در بین هواشناسان متداول است.
جملاتی از کلمه بار
از دین و خرد بیخش و از جود و کرم شاخ از عدل و هنر برگش و از فتح و ظفر بار
گفتم ای سنبل زلف بت من بارد مشک تونه مشکین بیغاره مزن دم زنهار