برزگر به معنی کشاورز یا دهقان است. این کلمه به فردی اطلاق میشود که مشغول کشاورزی و زراعت است. در فرهنگ لغتهای فارسی، برزگر هممعنی زارع، کشاورز و دهقان ذکر شده است و گاهی به صورت برزیگر نیز نوشته میشود. دهخدا نیز در لغتنامه خود، این کلمه را به معنای زراعت و کشاورزی دانسته است. در نتیجه، برزگر کسی است که با زمین و کشت و کار سروکار دارد و به عنوان کشاورز یا دهقان شناخته میشود.
برزگر
لغت نامه دهخدا
همه وادیج پرانگور و همه جای عصیر
زانچ ورزید کنون بربخورد برزگرا.شاکر بخاری.و در این ماه [ شهریور ] برزگران را دادن خراج آسان تر باشد. ( نوروزنامه ).
از آفتاب و هوا دان که تخم یابدبالش
ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند.خاقانی.چون برزگری بود که تخم در زمین پراکند و در تعهد بازو و قوت آب دادن غفلت برزد. ( سندبادنامه ).
برزگر آن دانه که می پرورد
آید روزی که ازو برخورد.نظامی.این عهد شکن که روزگار است
چون برزگران تخم کار است.نظامی.عقل بود برزگر و تخم روح
آب دهش خضر و مسیحا و نوح.فخر کورگانی ( از یادداشت دهخدا ).|| پرورش کننده. ( شرفنامه منیری ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) زارع کشاورز زراعت کننده.
ویکی واژه
زارع، کشاورز. برزیگر هم گویند.
جمله سازی با برزگر
ترا این برزگر نپسندد آخر که آبی بر کلوخی بندد آخر
راحت آنرا رسد که رنج برد خرمن آنرا بود که برزگر است
راهی بده برد ستم ترک سیم بر کفر آن ستم که برزگر سیم برکند