بخت

بخت

بخت به عنوان یک مفهوم عمیق، همواره در زندگی انسان‌ها نقش بسزایی داشته است. این واژه به معنای شانس یا تقدیر به کار می‌رود و به نوعی به سرنوشت افراد اشاره دارد. باورهای مختلفی در مورد بخت وجود دارد؛ برخی آن را نتیجه تلاش و کوشش انسان می‌دانند، در حالی که دیگران آن را به عنوان یک نیروی غیرقابل پیش‌بینی و مستقل از اراده فرد به حساب می‌آورند. به طور خاص در فرهنگ‌ها و مذاهب مختلف تفسیرهای متفاوتی دارد. به عنوان مثال، در برخی از فرهنگ‌ها، بخت به عنوان یک هدیه الهی تلقی می‌شود که تنها برای عده‌ای خاص رقم می‌خورد. در حالی که در دیگر جوامع، اعتقاد بر این است که بخت می‌تواند با تلاش و پشتکار تغییر کند و بهبود یابد. در نهایت، می‌توان گفت که در زندگی انسان‌ها همواره تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد، از جمله شرایط اجتماعی، اقتصادی و حتی انتخاب‌های فردی. این عوامل به نوعی با هم در تعامل هستند و می‌تواند بر روی سرنوشت افراد تأثیرگذار باشد.

لغت نامه دهخدا

بخت. [ ب َ ] ( معرب، اِ ) حظ. ( نصاب الصبیان ) فارسی معرب است. ( از اقرب الموارد ). این کلمه را عرب از فارسیان گرفته است به معنای جد و حظ است. ( از المزهر سیوطی ) ( ناظم الاطباء ).
بخت.[ ب َ ] ( اِ ) بخش. قسمت. بهره. ( ناظم الاطباء ). و در اصل بخش بوده شین معجمه را بدل به تا کرده اند. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). حصه. ( انجمن آرای ناصری ) ( فرهنگ رشیدی ). مقدر و نصیب. ( فرهنگ نظام ). صاحب آنندراج گوید از صفات بخت: بیدار، بلند، عالی، برخوردار، جوان، فرخ، فرخنده، فیروز، خجسته فال، بزرگوار، فلک گیر، توانا، قوی، گران، مقبل، رسا، چربدست، تیره، سیاه، ظلمت آفرین، شور، تلخ، دندان خای، برگشته، برگردیده، نگون، واژگون، دژم، شوریده، پریشان، پریشان کار، پریشان روزگار، فرومایه، بی سرمایه، تباه، ناتمام، بد،بی اثر، سخت گیر، زمین گیر، زبون، نافرمان، ناشایست، عنان تافته، غنوده، خوابیده، خفته، خوابناک، خواب آلود،خواب رفته، خواب زده، گران خواب و شکسته است. ( از آنندراج ). || دولت. اقبال. یسار. عزت. ( فرهنگ شعوری ). سعادت. ( ناظم الاطباء ). شواهد ذیل برای کلمه ٔبخت از تداول شعرا و نویسندگان آورده می شود اما بعضی شواهد به همه معانی کلمه ایهام دارد

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) طالع، اقبال، مجازاً زناشویی در مورد دختر یا زن.

فرهنگ عمید

۱. بهره، نصیب.
۲. طالع، اقبال، شانس.

فرهنگ فارسی

نصیب، شانس، اقبال، طالع
( اسم ) جانورکی است شبیه به ملخ.
نام پادشاهی جبار که پدر او نصر بود و بیت المقدس را ویران ساخت.

فرهنگستان زبان و ادب

{seed} [ورزش] رتبۀ یک ورزشکار یا یک تیم ورزشی که براساس چارچوب معینی، پیش از آغاز مسابقات چندجانبۀ مهم، برای جدول مسابقات یا قرعه کشی و گروه بندی اعلام می شود متـ. بخت بندی 1seeding1

دانشنامه آزاد فارسی

بَخْت
اصطلاح فلسفی، بیشتر به همراه اتفاق و به معنی آن استعمال می شود. به این معنی که، هرگاه رخدادِ خارجی منوط به سلسلۀ علل (نفی علت فاعلی) یا غایت مندیِ علت (نفی علت غائی) نباشد، «اتفاق» روی داده است. این نظر با توجه به اصل ضرورت علّی و معلولی باطل بوده و استناد هر امری بدان محال است. نیز ← اتّفاق (فلسفه)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بخت و اتفاق، مبحثی در فلسفه اسلامی که در طبیعیات پس از بحث درباره علل، بویژه علت فاعلی و علت غایی، آورده می شود.
اساس این اندیشه بر این تصور استوار بوده است که برخی از پدیده ها از نظم حاکم بر طبیعت پیروی نمی کنند و بنابراین، نمی توان آنها را برپایه قوانین علیت تبیین کرد.فیلسوفان مسلمان در مبحث بخت یا بخت و اتفاق به تبیین اینگونه رویدادها در چارچوب اصل علیت پرداخته اند.نخستین کسی که به صورت روشمند از اتفاق و تصادف - هر چند سخت موجز و خلاصه - سخن گفته، ارسطوست.
← تعبیر خود به خودی از اتفاق
ابن سینا در باره آن گوید: «چون سخن از اسباب به میان آمد و به گمان برخی، بخت و اتفاق و امور خود بخودی از جمله اسباب می باشند، پس سزاوار است که از نظر در این معانی غفلت نورزیم و معلوم کنیم آیا آن ها از اسباب مؤثر در امور عالم هستند یا نه و اگر هستند چگونه اند؟». ابن رشد نیز شایسته می داند کاوش شود که آیا این دو سبب در زمره علل چهارگانه اند یا نه؟ ( علت و معلول ) و چنانچه از جمله علل هستند، بالذات اند یا بالعرض؟به گفته ابن سینا، گروهی بخت و اتفاق را در تحقق امور عالم مؤثر نمی دانند و می گویند: در جایی که همه اشیا و امور دارای علل اند، نادیده انگاشتن علل و توجه به اسباب مجهولی چون بخت و اتفاق جایز نیست.بنابر نظر این دسته، یک فعل ممکن است غایات متعددی داشته باشد و یا این که فاعل یکی از آن غایات را مقصود خود قرار داده، در جریان عمل، غایتی دیگر محقق شود و مقصود فاعل یا معطل بماند یا همزمان با حصول آن مقصودِ اصلی، غایت دیگری نیز از آن میان حاصل شود.ازینرو کم خردان، حصولِ غایت دوم را، به جای این که به علت حقیقیش که همان علتِ غایتِ اول است نسبت دهند، معلولِ بخت واتفاق دانسته اند عده ای دیگر بخت و اتفاق را در تحقق بعضی از حوادث و وقایع مؤثر دانسته و آن دو را از علل به شمار آورده اند.بعضی از این گروه، بخت را یکی از اسباب پوشیده الهی و فراتر از قلمرو ادراک بشری دانسته و حتی پرستش و بزرگداشت آن را واجب شمرده اند، و حتی بدین منظور بتی به نام او برگزیده بودند گروهی از قائلان به بخت و اتفاق، آفرینش جهان را اتفاقی می دانند.
پدید آمدن عالم بر حسب اتفاق
به گفته ابن سینا و صدرالدین شیرازی، ذیمقراطیس (دموکریتوس) و پیروان او بر این رأی بوده اند که مبادیِ کل عالم، اجرام کوچک و سختی بوده اند که بعضی از آن ها به حسب اتفاق به بعضی دیگر برخورد کرده، باهم مجتمع شده و عالم از آن ها پدید آمده است.اما آن ها وجودِ امور جزئی، از قبیل حیوانات و نباتات، را به بخت یا اتفاق نسبت نمی دهند.
اتفاقی نبودن وجد عالم به طور مطلق
...
بخت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم