روی گرمی هرگز از گل عندلیب ما ندید ای خوشا پروانه کاورا کارفرما آتش است
چون بگذری از سبعها، وز ماوراء طبعها بینی تلال و ربعها، زآثار یار منتخب
زلف اورا مار کردندورخش را گنج حسن هم بلنداقبال را ویرانه می کردندکاش
شهنشها ملکا داورا جهان دارا زهی ز داوریت در جهان جهان دگر
مرد محیی و سیه پوشید بهر ماتمش هرکجا ورقی بود ز اوراق دیوان من است