اعانت به مفهوم کمک و یاری رساندن به دیگران در زمینههای مختلف است. این عمل میتواند به اشکال گوناگون انجام شود، از جمله حمایت مالی، مشاوره، یا کمکهای معنوی. در بسیاری از جوامع به عنوان یک ارزش اساسی شناخته میشود و افراد را ترغیب میکند تا در کنار یکدیگر به پیشرفت و توسعه کمک کنند. این عمل میتواند در سطح فردی، خانوادگی یا اجتماعی صورت گیرد و به نوعی ابراز همدلی و مسئولیت اجتماعی است. در دنیای امروز، جایی که مشکلات اجتماعی و اقتصادی بسیاری وجود دارد، اعانت به ویژه در زمینههای خیریه و کمک به نیازمندان اهمیت بیشتری پیدا کرده است. سازمانها و نهادهای مختلف به منظور جمعآوری منابع و توزیع آنها به افرادی که در شرایط سخت قرار دارند، فعالیت میکنند. همچنین، این فرهنگ به افراد آموزش میدهد که در زمان نیاز، به یکدیگر کمک کنند و این امر به تقویت روحیه همکاری و همبستگی در جامعه منجر میشود. در نهایت، اعانت نه تنها به بهبود وضعیت فردی و اجتماعی افراد کمک میکند، بلکه میتواند به ایجاد یک جامعه سالمتر و پایدارتر نیز کمک نماید. با توجه به این نکات، شایسته است که همه ما به ارزشهای اعانت توجه کنیم و در راستای یاری رساندن به دیگران گام برداریم.
اعانت
لغت نامه دهخدا
- اعانت جستن؛ یاری طلبیدن. استمداد کردن. یاری خواستن. کمک طلبیدن. رجوع به اعانت و اعانه و اعانة شود.
- اعانت کردن؛ نصرت کردن. یاری دادن. مظاهرت کردن. یاریگری کردن. پشتیبانی کردن. کمک کردن. تطریع. ( منتهی الارب ). یاری کردن. معاونت کردن. مساعدت کردن. امداد کردن: اشَفْع؛ اعانت کردن کسی را برعداوت و ضرر کسی. ( منتهی الارب ). و رجوع به اعانت و اعانه شود.
- اعانت نمودن؛ اعانت کردن. اِشبال. ( منتهی الارب ). رجوع به اعانه و اعانت و اعانت کردن شود.
اعانة.[ اِ ن َ ] ( ع مص ) نزدیک شتر آمدن به اعانه. ( منتهی الارب ). نزدیک شتر آمدن برای اعانت. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اعانه ابل و جز آن؛ پیش چشم کردن آن تا آن را بچشم ببیند یا دست بر بالای چشم داشتن چنانکه عادت نگریستن است برای دیدن کسی یا چیزی. ( از متن اللغة ). || بچشمه رسانیدن آب را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رسانیدن چشمه ها به زمین آبدار یا زه آب. ( از متن اللغة ). و در این معنی بی اعلال هم آمده است. رجوع به اِعیان شود. || یاری دادن. یقال: رب اَعنی و لاتُعِن ْ علی. ( منتهی الارب ). یاری دادن. ( ناظم الاطباء ). یاری کردن. ( ترجمان تهذیب عادل ص 15 ).
- اعانه کسی بودن؛ یاور و پشتیبان کار وی بودن.
|| اعانه کسی از دیگری؛ رهایی دادن وی را. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
ماخوذ از تازی. یاریگری و استعانت و مدد. و نصرت و یاری و امداد و کمک و شفقت و مهربانی و دستگیری و حمایت. یاری دادن. مضافرت. مظاهرت.
جملاتی از کلمه اعانت
به خلق شفقت او وعده اعانت داد بملک رأفت او پرتو امان انداخت
بلطف تو متضمن اعانت عالم بقهر تو متحتم اهانت جاهل
هم با اعانت تو شود مور ضعیفا هم با اهانت تو شود باز کوترا