اصواب

فرهنگ معین

(اَ وَ ) [ ع. ] (ص تف. ) صواب تر، درست تر، راست تر.

ویکی واژه

صواب تر، درست تر، راست

جمله سازی با اصواب

در پرده ز محتسب شراب اولی‌تر پوشیدن کار ناصواب اولی‌تر
با روس عهد بست و شمال و جنوب را اندر دو خط مقاسمتی ناصواب کرد
چون مرا خواهند کشتن ناصواب یک سؤالم را به لطفی ده جواب
اگر درهم شوی بس ناصواب است نه جرم تشنه و نه جرم آب است
مائیم به عقل ناصواب افتاده دل از شر و شور در شراب افتاده
ازحضرت تو مانع بنده نبود هیچ جز بخت ناموافق وجز رای ناصواب