افاقه

افاقه به معنای هشیاری است که در بسیاری از مباحث فقهی به آن اشاره شده است. در فقه نیز به معنای به هوش آمدن پس از دیوانگی، بیهوشی یا مستی به کار می‌رود. هر آنچه که یک فرد عاقل به آن مکلف است، فرد دیوانه، بیهوش یا مست نیز پس از به هوش آمدن و بازگشت عقل، به آن مکلف خواهد بود. اگر فردی قبل از آن تکلیفی را ترک کرده باشد و دیوانگی، بیهوشی یا مستی عذر موجهی برای ترک آن نباشد، جبران آن تکلیف پس از افاقه الزامی است. برخی از حقوق، مانند حق وکالت، با بروز دیوانگی باطل می‌شوند و برای ادامه آن و پس از آن نیاز به تجدید وکالت است. اما برخی دیگر از حقوق، مانند حق شفعه، باطل نمی‌شوند.

فرهنگ معین

(اِ قِ ) [ ع. افاقة ] ۱ - (مص ل. ) بهبود یافتن. ۲ - به هوش آمدن. ۳ - (اِمص. ) بهبود. ۴ - گشایش.

فرهنگ عمید

۱. بهبود یافتن، رو به تندرستی نهادن بیمار.
۲. (اسم ) [عامیانه] اثر، نتیجۀ خوب، فایده.

فرهنگ فارسی

بهبودیافتن، روبه تندرستی نهادن بیمار، بهوش آمدن، ازمستی بهوش آمدن
۱ - ( مصدر ) بهبود یافتن. رو بصحبت نهادن بیمار. ۲ - روی بخوبی خوشی آوردن. ۳ - بهوش آمدن. ۴ - ( اسم ) بهبود. ۵ - گشایش.
یوم... یکی از ایام عرب است.

جملاتی از کلمه افاقه

و زهد بعضی به مرتبه ای بود که در شبهای گرم که به عبادت ایستادی مکانی را طلب کردی که نسیم سحر به آنجا نوزیدی تا مبادا اندکی افاقه از برای او حاصل شود.
چشمانت جز بطمع گشوده نگردد و نفست جز به سرکشی پیشه نکند. و دلت از گناهکاری افاقه نپذیرد، راستی بروز حساب وای بر تو بادا.
وصل آورد افاقه و در دور اتصال دیوانگان عشق تو دیوانه تر شدند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم