تجفاف

لغت نامه دهخدا

تجفاف. [ ت َ ] ( ع مص ) خشک کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
تجفاف. [ ت ِ ] ( ع اِ ) ج، تجافیف؛ برگستوان. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ) ( مهذب الاسماء ) ( آنندراج ). خفتان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). جوالیقی آرد: تجفاف فارسی معرب و اصل آن به فارسی «تن باه » یعنی حارس بدن است. و فی الحدیث: قال ابوفرقد: و رایت علی تجافیف ابی موسی الدیباج. ( المعرب ص 91 ).

فرهنگ معین

(تِ ) [ ع. ] (اِ. ) خفتان، برگستوان.

فرهنگ عمید

برگستوان، خفتان.

فرهنگ فارسی

( اسم ) برگستوان. جمع: تجافیف.
خشک کردن چیزی را.

ویکی واژه

خفتان، برگستوان.

جمله سازی با تجفاف

💡 و اگر با موسی کرامت کرد تا قوم او بدریا بگذشتند و دامن ایشان تر نگشت، با مصطفی کرامت کرد تا امّت او بدوزخ بگذرند و دامن ایشان خشک نگردد. و اگر عیسی را بآسمان چهارم بردند مصطفی را «بقاب قوسین او ادنی» بردند، این همه معانی و معالی و فضائل و شمائل در ذات مطهر مصطفی جمع کرد آن گه با وی این خطاب کرد «یا أَیُّهَا الرُّسُلُ»، قوله: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ» از روی اشارت میگوید دین اسلام دینی یگانه و شما امتی یگانه و من خداوند شما خداوند یگانه، بپرهیزید از خشم من که دینی دیگر گزینید و خدایی دیگر گیرید، این اسلام که هست جبار صفت است جبار همّتی باید تا جمال اسلام بر وی اقبال کند و جبار همّت آنست که سر بدنیا و عقبی فرو نیارد، خلیل را گفتند: یا خلیل اسلم. اسلام را باش و با اسلام در ساز گفت: اسلام جبّار صفت است متعلقان را بخود راه ندهد از بند علاقت بیرون آیم، مال بمهمان داد و فرزند بقربان، و نفس خود بآتش سوزان، آن گه گفت: «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» اکنون که از همه برگشتم ترا گشتم تا از همه بازماندم و ترا ماندم، «أَ یَحْسَبُونَ أَنَّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنِینَ نُسارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْراتِ» این خواجگان دنیادار نفس پرور خلق پرست رداء تکبر بر دوش نهاده و مست شهوت گشته چه پندارند که دنیا ایشان را کرامتی است یا کثرت مال و فرزند ایشان را سعادتی است کلا و لمّا، خبر ندارند که طلیعه لشکر نعمت که در رسد همه درگاه بیگانگان طلبد، علم شقاوت با خود میبرد و داغ بیگانگی می‌نهد. باز طلیعت لشکر محنت که در رسد همه زاویه عزیزان طلبد گرد سرای دوستان گردد، از بهر آنکه محنت و محبّت بشکل هر دو چون همند، همبر و همسر بنقطه سرّ زیر آن را تمییز کرده‌اند ور نه بشکل و صورت از یکدیگر جدا نه اند، فرعون مدبر را چهار صد سال ملک و عافیت و نعمت دنیا داد و در آن با وی مضایقه‌ای نرفت، لکن اگر ساعتی درد و سوز موسی خواستی بوی ندادی که سزای جمال آن درد نبود، و اگر تقدیرا در آن ساعت که ارّه بر فرق زکریا بود کسی از وی پرسیدی که چه خواهی؟ از ذرّات و اجزای وی نعره عشق روان گشتی و گفتی آن خواهم که تا ابد بر فرق ما همی‌راند. در خبرست که من احبّنا فلیلبس للبلاء تجفافا فانّ البلاء اسرع الی محبّینا من السّیل الی قرار.

مرضیه یعنی چه؟
مرضیه یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
چیست یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز