فرهنگ معین
( رَ. خُ تَ )(مص ل. ) غیرتی نشدن، رگ غیرت به جوش نیامدن.
( رَ. خُ تَ )(مص ل. ) غیرتی نشدن، رگ غیرت به جوش نیامدن.
غیرتی نشدن، رگ غیرت به جوش نیامدن.
💡 آرزو را ترک گفتن، خوشترست با عروس مرگ خفتن، خوشترست
💡 با پلنگ و گرگ خفتن در جبال با دد و با دام رفتن در جوال