خرخاش

لغت نامه دهخدا

خرخاش. [ خ َ ] ( اِ ) ظاهراً بمعنی گفتگوست:
گفت هر شش را بگیرید ای دو خصم
من شوم آزاد بی خرخاش و وصم.مولوی ( مثنوی ).

فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) ۱ - نگرانی، اضطراب. ۲ - غوغا، جنجال.

ویکی واژه

نگرانی، اضطراب.
غوغا، جنجال.

جمله سازی با خرخاش

گفت هر شش را بگیرید ای دو خصم من شوم آزاد بی خرخاش و وصم
ای جان، چندان خوبی، نوباوهٔ یعقوبی خرخاشی، آشوبی، جانها را مطلوبی