تسویف

تسویف مصدری عربی به معنای به تأخیر انداختن و پشت گوش انداختن کار است. در منابع معتبر لغوی همچون تاج‌المصادر بیهقی و غیاث‌اللغات، این واژه به‌صورت کار واپس افکندن و درنگ انداختن تعریف شده است. همچنین در کتاب‌هایی مانند منتهی‌الارب و ناظم‌الاطباء بر معنای تأخیر در انجام امور تأکید گردیده است.

این مفهوم در ادبیات فارسی نیز بازتاب گسترده‌ای داشته و برای اشاره به تعلل ورزیدن و امروز و فردا کردن به کار رفته است. به‌عنوان نمونه، سنایی در بیت معروف خود می‌فرماید: فارغ از مرگ و ایمن از تخویف / جرم حالی و، توبه در تسویف که به روشنی بیانگر پیامدهای منفی به تعویق انداختن توبه است. همچنین در متون تاریخی مانند جهانگشای جوینی، از این واژه در توصیف وعده‌های فریبنده  استفاده شده است.

علاوه بر این، تسویف در برخی منابع لغوی به معنای واگذار کردن کار به کسی و حاکم گرداندن او در آن امر نیز آمده است. این معنا هرچند کمتر شناخته شده، اما در کتاب‌هایی مانند متن‌اللغة و المنجد ثبت شده و نشان از ابعاد معنایی گسترده‌تر این واژه دارد. بنابراین تسویف در بستر زبانی و ادبی، هم بر تأخیر در عمل و هم بر تفویض اختیار دلالت دارد.

لغت نامه دهخدا

تسویف. [ ت َ س ْ ] ( ع مص ) کار واپس افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ). تأخیر کردن و درنگ انداختن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). در تأخیر انداختن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || باربار سوف افعل گفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ): سوفت الرجل، اذا قلت له ُ مرة بعد اخری سوف افعل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وعده های فریب دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). امروز وفردا کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ):
فارغ از مرگ و ایمن از تخویف
جرم حالی و، توبه در تسویف.سنایی.تمامت آنچ اشارت رفت بی تعویق و تسویف بدو دهند. ( جهانگشای جوینی ). باز اندیشه تعویق و تسویف وانتظار. وقوع... با معاذیر ایلچیان را بازگردانید. ( جهانگشای جوینی ). || مالک کار خود گردانیدن کسی را و حاکم گردانیدن او را در آن کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - تأخیر کردن، درنگ کردن. ۲ - کار را به فردا گذاشتن. ۳ - وعده های دروغ دادن.

فرهنگ عمید

۱. وعدۀ امروزو فردا دادن، مماطله کردن.
۲. اختیار تام دادن در کاری به کسی که هرچه بخواهد بکند.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تاخیر کردن مماطله کردن.

ویکی واژه

تأخیر کردن، درنگ کردن.
کار را به فردا گذاشتن.
وعده‌های دروغ دادن.

جمله سازی با تسویف

آرسن کوتسویف (آسی: Коцойты Арсен؛ ۱۵ ژانویه ۱۸۷۲ – ۴ فوریهٔ ۱۹۴۴) یک نویسنده، و پدیدآور آسی اهل امپراتوری روسیه بود.