گراته

لغت نامه دهخدا

گراته. [ گ ِ ت َ / ت ِ ]( اِ ) موانع و مشکلات پیاپی غیرمنتظر در پیشرفت کاری پیدا شدن. گراته در کاری افتادن در تداول عوام ، گره ،عقده ، مانع، عایق و مشکلاتی در انجام کردن کاری پدیدآمدن. اموری که مایه تعویق مقصودی شود: نمیدانم این کار چقدر گراته دارد. رجوع به گراته افتادن شود.

فرهنگ معین

(گِ تَ یا تِ ) (اِ. ) (عا. ) مانع پیشرفت کار، عایق ، مشکل .

فرهنگ فارسی

( اسم ) مانع پیشرفت کار عایق مشکل : نمیدانم این کار چقدر گراته دارد .

ویکی واژه

(عا.)
مانع پیشرفت کار، عایق، مشکل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم