کرشیدن

لغت نامه دهخدا

کرشیدن. [ ک َ رَ دَ / ک َ دَ ] ( مص ) کرسیدن. کریسیدن. ( حاشیه برهان چ معین ). فریب دادن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). فریفتن. ( ناظم الاطباء ). || آدم بازی دادن. ( برهان ). کسی را بازی دادن. ( ناظم الاطباء ). || چاپلوسی کردن. || فروتنی کردن. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کرسیدن و کریسیدن ، کرش شود.

فرهنگ معین

(کِ دَ ) (مص م . ) ۱ - فروتنی کردن . ۲ - فریفتن . ۳ - چاپلوسی کردن .

فرهنگ عمید

۱. چاپلوسی کردن.
۲. فروتنی کردن.
۳. فریب دادن.

ویکی واژه

فروتنی کردن.
فریفتن.
چاپلوسی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال اوراکل فال اوراکل