ژفک

لغت نامه دهخدا

ژفک. [ ژَ ] ( اِ ) چرک کنجهای چشم است خواه تر باشد خواه خشک و در عربی رمص چرک خشک و غمص چرک تر را گویند. ( برهان ). رمص. غمص. پیخ. پیخال ِ چشم. خِم. ( زمخشری ). خیم. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). قی ( در چشم ). کیغ. کیخ. اشک ستبرگشته و رنگ گردانیده در گوشه چشم و بر مژه. ژفک آب. ( آنندراج ). ژفکاب :
چشم و مژگان ز ژفک گندیده
عنکبوتی به گوه غلطیده.طیان.

فرهنگ معین

(ژَ فْ ) (اِ. ) آب و چرک گوشه های چشم خواه تر باشد خواه خشک .

فرهنگ عمید

چرکی که در گوشۀ چشم جمع می شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چرک کنجهای چشم خواه تر باشد و خواه خشک .

ویکی واژه

آب و چرک گوشه‌های چشم خواه تر باشد خواه خشک.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال سنجش فال سنجش فال درخت فال درخت فال رابطه فال رابطه