قعبه

لغت نامه دهخدا

( قعبة ) قعبة. [ ق ِ ع َ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ قَعْب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قعب شود.
قعبة. [ ق ُ ب َ ] ( ع اِ ) شکاف کوه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || کوه. ( منتهی الارب ).
قعبة. [ ق َ ب َ ] ( ع اِ ) دبه مانندی است مر زنان را که در وی طیب و بوی خوش نهند. || ظرفی است با سرپوش که در آن پِست و مانند آن نهند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(قَ بِ یا بَ ) [ ع . قعبة ] (اِ. ) ۱ - جعبه یا قوطی ای که زنان در آن مواد معطر می ریختند. ۲ - قدح ، قعب .

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - جعبه یا قوطیی که زنان در آن معطر می ریختند ۲ - قدح ( شراب و غیره ) قعب : خشت از سر خم برکند باده زخم بیرون کند وانگهوار در افکند در قعبه مروانیه . ( منوچهری ۳۲۳ )

ویکی واژه

قعبة
جعبه یا قوطی ای که زنان در آن مواد معطر می‌ریختند.
قدح، قعب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال اوراکل فال اوراکل فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ماهجونگ فال ماهجونگ