غلفج

لغت نامه دهخدا

غلفج. [ غ َ ف َ / غ َ ل َ ] ( اِ ) به معانی غلفچ. ( برهان قاطع ). رجوع به غلفچ شود.

فرهنگ عمید

زنبور ، زنبور سرخ ، زنبور عسل: چون ز لب نوشم نمی بخشی بتا / همچو غلفج نیش بر جانم مزن (؟: مجمع الفرس: غلفج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم