غاوشو

لغت نامه دهخدا

غاوشو. ( اِ ) آن خیار که برای تخم نگاهدارند. ( فرهنگ اسدی ). رجوع به غاوش شود :
زرد و درازتر شده از غاوشوی خام [ کذا ]
نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه.لبیبی.شنگ. پاشنگ. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). || عاشقی که عشق او به درجه اعلی رسیده باشد. ( برهان ). ظاهراً مصحف غاش باشد. || خوشه انگور نارسیده. ( برهان ).

فرهنگ عمید

= غاوش: زرد و درازتر شده از غاوشوی خام / نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربوزه (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۹ ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی فال قهوه فال قهوه استخاره کن استخاره کن