لغت نامه دهخدا
در حَیِّز زمانه شترگربه ها بسی است
گیتی نه یک طبیعت و گردون نه یک فن است.انوری.ابیات خرسر است شترگربه زانکه هست
نشخوارزن چو اشتر و چون گربه تیزچنگ.سوزنی.چون کار عالم است شترگربه من به کف
گه سبحه گاه ساغر روشن درآورم.خاقانی.کار عالم همه شترگربه است
که دهد فضل بیش و دولت کم.خاقانی.- شعر شترگربه ؛ که بعضی ابیاتش خوب و بلند باشد و بعضی پست.( فرهنگ نظام ). شعر بلند و پست. شعر مشتمل بر غث و ثمین.
|| کنایه از قول و فعل به هم آمیخته از ملایم و ناملایم است. ( آنندراج ) :
شتر چون مست گردد می کشد بار
شترگربه است کار مرد هشیار.حکیم زلالی.رجوع به اشترگربه شود.