درداب

لغت نامه دهخدا

درداب. [ دَ ] ( ع اِ ) آواز طبل. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
درداب. [ دَ ] ( اِ ) دستنبویه را گویند و آن میوه ای باشد کوچک و مدورو خوشبوی شبیه به خربزه. ( برهان ). دستنبویه. ( الفاظالادویة ) ( اختیارات بدیعی ) ( از تحفه حکیم مؤمن ).

فرهنگ عمید

= دستنبو

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گلولهای مرکب از عطریات که آنرا بر دست گیرند و گاه گاه بو کنند شمامه. ۲ - هر میوه خوشبو. ۳ - گیاهی است از تیره کدوییان دارای میوهای کوچک و گرد و خوشبو و زرد رنگ شبیه به گرمک که خطوط سبز یا سفید دارد شمام درداب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه استخاره کن استخاره کن