اگنج

لغت نامه دهخدا

( آگنج ) آگنج. [ گ َ ] ( اِ ) امعاء سطبر گوسفند و مانند آن بگوشت آکنده :
عصیب و گرده برون کن تو زود و برهم کوب
جگر بیازن و آگنج را بسامان کن
وز این همه که بگفتم نصیب روز بزرگ
غدود و زهره و سرگین و خون و فوکان کن.کسائی.چرغند، رونج ، ارونج ، مالکانه ، شاه لوت ، زونج ، جگرآکند، عصیب ، سختو، سغدو، چرب روده ، مبار، جهودانه ، غازی ، لکانه ، ولوالی ، زناج ، اکامه ، گاشاک ، کدک مترادفات یا انواع آن است. || ( ن مف مرخم ) آگند. در کلمات مرکبه ، انباشته و پرکرده ، چون جگرآگنج به معنی جگرآکند :
چون لنگ خر مرده آن جعد پرآفت ( کذا )
چون روده ناشسته با روی گه آگنج.سیف اسفرنگ.

فرهنگ معین

( آگنج ) (گَ ) ۱ - (ص مف . ) در ترکیب با کلمات معنی انباشته و پر کرده می دهد: جگر آگنج . ۲ - ( اِ. ) رودة گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکی های دیگر.

فرهنگ عمید

( آگنج ) ۱. رودۀ گوسفند آکنده از گوشت پخته یا خوراکی دیگر.
۲. (صفت ) پرکرده، انباشته (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): جگرآگنج.

فرهنگ فارسی

( آگنج ) ۱ - ( صفت ) در کلمات مرکب بمعنی انباشته و پر کرده آید : جگر آگنج ( جگر آکند ) ۲- ( اسم ) رود. ستبر گوسفند که از گوشت پخته یا خوراکهای دیگر آگنده باشد جگر آگند جرغند.
امعائ سطبر گوسفند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال ای چینگ فال ای چینگ فال درخت فال درخت فال نخود فال نخود