پرخچ

لغت نامه دهخدا

پرخچ. [ پ َ رَ ] ( اِ ) پشت و کفل و ساغری اسب و استر و غیره :
همی تا کیم کرد باید نگاه
به پشت و پرخج غلیواج و رنگ.مسعودسعد ( از شعوری ).رجوع به پرخج و پرخش شود.

فرهنگ معین

(پَ رَ ) (اِ. )کفل و سُرین اسب و استر و مانند آن .

فرهنگ عمید

= پرخش۱

فرهنگ فارسی

( اسم ) کفل و ساغری اسب و استر و مانند آن .

ویکی واژه

کفل و سُرین اسب و استر و مانند آن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم