ناوانیدن

لغت نامه دهخدا

ناوانیدن. [ دَ ] ( مص ) ( از: ناو + انیدن ، پسوند مصدر متعدی ) متعدی ناویدن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). خم کردن. خم دادن. ( آنندراج ) ( برهان قاطع ). خمانیدن. کج کردن. ( ناظم الاطباء ): تتابع؛ ناوانیدن باد سر گیاه را. ( منتهی الارب ). || مانده گردانیدن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). مانده کردن. || کندن فرمودن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ناویدن شود.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص م . ) خم کردن ، خم دادن .

فرهنگ عمید

۱. خم کردن، خم دادن.
۲. مانده کردن، خسته کردن.

ویکی واژه

خم کردن، خم دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ فال تاروت فال تاروت