مماکست

لغت نامه دهخدا

مماکست. [ م ُ ک َ/ ک ِ س َ ] ( از ع ، اِمص ) نهایت تأکید و مبالغه به کار بردن. ابرام کردن : شخصی که به مطالبه اغنام می رفت... در استرداد و استبدال گوسفند مماکست می رفت. ( سلجوقنامه ظهیری ص 48 ). || چانه زدن. مِکاس. || بخیلی کردن. || تأکید. ابرام. چانه زنی. || بخیلی. بخل.
مماکسة. [ م ُ ک َ س َ ] ( ع مص ) با کسی بچیزی بخیلی کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || تشویش کردن در بیع و کم کردن در ثمن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). با کسی در چیزی مِکاس کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). با کسی مکاس کردن. مکاس. ( مصادر زوزنی ). در معامله آزمندی کردن و بها را کم کردن. ( از اقرب الموارد ). چک و چانه زدن. کندوکاش کردن در بیع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(مُ کِ سَ ) [ ع . مماکسة ] (مص ل . ) ۱ - چانه زدن در معامله . ۲ - بخیلی کردن .

فرهنگ عمید

تشویق کردن در بیع و کم کردن بها، چانه زدن در معامله.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) نهایت تاکید و مبالغه بکار بردن ابرام کردن : [ شخصی که ... بمطالبه اغنام میرفت ... در استرداد و استبدال گوسفند مماکست میرفت . ] ( سلجوقنامه ظهیری . چا . خاور . ۲ ) ۴۸ - چانه زدن در معامله . ۳ - بخیلی کردن ۴ - ( اسم ) تاکید ابرام . ۵ - چانه زنی . ۶ - بخیلی بخل .

ویکی واژه

مماکسة
چانه زدن در معامله.
بخیلی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال میلادی فال میلادی استخاره کن استخاره کن