محقوق

لغت نامه دهخدا

محقوق. [ م َ ] ( ع ص ) لایق. درخور. اندرخور. زیبا. سزاوار، یقال هو محقوق به. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، محقوقون. ( مهذب الاسماء ) : عفریتی آدمی وش محقوق اخیار و موثوق اشرار. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). || راست و درست کرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. تحقیق شده، یقین شده.
۲. درخور، سزاوار.

فرهنگ فارسی

لایق در خور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال ورق فال ورق