فسوسیدن

لغت نامه دهخدا

فسوسیدن. [ ف ُ دَ ] ( مص ) دریغ و تأسف و حسرت خوردن. || مسخرگی و ظرافت کردن. ( برهان ) :
رخش بر مه و خور فسوسد همی
پری خاک راهش ببوسد همی.فردوسی.بدان سقا که خود خشک است کاسش
گهی بگری و گه بفسوس و برخند.ناصرخسرو.|| از راه بیرون شدن و بیراهی کردن. ( برهان ).

فرهنگ معین

(فُ دَ ) (مص ل . ) = افسوسیدن : ۱ - دریغ و حسرت خوردن . ۲ - ظرافت نمودن ، مسخرگی کردن .

ویکی واژه

افسوسیدن:
دریغ و حسرت خوردن.
ظرافت نمودن، مسخرگی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال فنجان فال فنجان فال اوراکل فال اوراکل