شجانیدن

لغت نامه دهخدا

شجانیدن. [ ش َ دَ ] ( مص ) شجیدن. به سرما دادن چیزی. ( برهان ).

فرهنگ معین

(شَ دَ ) ۱ - (مص م . ) سرما دادن ، سرد کردن . ۲ - (اِمص . ) سرما خوردن .

فرهنگ عمید

سرد کردن چیزهای گرم، به سرما دادن، سرد کردن.

فرهنگ فارسی

( شجانید شجاند خواهد شجانید شجاننده شجانیده ) ۱ - ( مصدر ) سرما دادن چیزی را . ۲ - ( مصدر ) سرما خوردن .

ویکی واژه

سرما دادن، سرد کردن.
سرما خوردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال عشق فال عشق فال ورق فال ورق