تعبئه

لغت نامه دهخدا

( تعبئة ) تعبئة. [ ت َ ب ِ ءَ ] آماده و ساخته کردن سامان لشکر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آماده و ساخته کردن متاع و کار و لشکر و جز آن را و یونس آرد عبیت الجیش تعبیة وبلاهمزه. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعبیة شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تَعْبِئَة در لغت یعنی چیزی را بطور کامل انجام دادن.
در اصطلاح، تجهیز و آماده کردن نیروهای نظامی برای جنگ را گویند.
البته در زمانی که آخرین مراحل آمادگی را گذرانده، یعنی صفها منظم شده و هر گروهی در جایگاه خود قرار گرفته باشد.
به عبارت دیگر آرایش جنگی گرفتن را گویند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال سنجش فال سنجش فال چوب فال چوب