بفتری

لغت نامه دهخدا

بفتری. [ ب َ ت َ ] ( اِ ) دفتین جولاهگان و نساجان باشد. ( برهان ). بف و دفتین جولاهی. ( ناظم الاطباء ) ( از رشیدی ) ( جهانگیری ذیل بف ). آنچه بافندگان را باشد و آن چوبی است که بهنگام بافتن بر جامه زنند. ( مؤید الفضلاء ). شانه بزرگ جولاهه که در هنگام بافتن آنرا بسوی خود کشد تا پود درست در تار جا گیرد. نامهای دیگرش بف و دفته و دفتین و غیر آنهاست. ( فرهنگ نظام ). چوبی باشد که جولاهگان و نساجان چون کار کنند آن چوب را حرکت دهند تا تارها به پهلوی یکدیگر واقع و چسبنده شود و آنرا دفته نیز گفته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چوبی پهن باشد که دندانه ها دارد که چون جولاهه پود بیندازد آنرا بسوی خود کشد تا جامه سخت شود و آنرا کفتری و افزار نیز گویند. ( سروری ) :
کارگاه نطق را طبعش چو نساجی کند
لفظ زیبد تار و معنی پود و کلکش بفتری.
خسروانی ( از رشیدی ) ( سروری ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ).
|| کارگاه جولاهی را نیز گفته اند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از غیاث ) ( از مؤید الفضلاء ).

فرهنگ معین

(بَ تَ ) (اِمر. ) ۱ - ابزار چوبی بافندگان . ۲ - کارگاه بافندگی .

فرهنگ عمید

وسیله ای چوبی که بافندگان هنگام بافتن پارچه به کار می برند، بف، دفته، دفتین.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- دفتین افزار جولاهگان بف. ۲- کارگاه جولاهی .

ویکی واژه

ابزار چوبی بافندگان.
کارگاه بافندگی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ابجد فال ابجد فال ای چینگ فال ای چینگ