اکندنی

لغت نامه دهخدا

( آکندنی ) آکندنی. [ ک َ دَ ] ( ص لیاقت ، اِ ) آگندنی. آکَنه. آکَنش. حَشو :
ز پوشیدنی هم ز افکندنی
ز گستردنی هم ز آکندنی.فردوسی.ز پوشیدنی هم ز آکندنی
ز هر سو بیاورد آوردنی.فردوسی.

فرهنگ عمید

( آکندنی ) ۱. در خور آکندن، لایق آکندن: زر آن آتشی نیست کآکندنی ست / شراری ست کز خود پراکندنی ست (نظامی۶: ۱۰۹۲ ).
۲. آکند و آکنش.
۳. آنچه با آن درون چیزی را پر کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ارمنی فال ارمنی فال اوراکل فال اوراکل فال چای فال چای