اسیاوشان

لغت نامه دهخدا

اسیاوشان. [ اِس ْ وَ ] ( اِ ) رجوع به خون اسیاوشان شود.

ویکی واژه

نیاهندوایرانی
(قدیمی)، (گیاهی): خون، خون اسیاوشان، خون سیاوشان. در اساطیر ایران، تراژدیی تلخ‌تر از سیامک و شاید یک‌هزاره بعد تراژدی سیاوش در ذهن همه اقوام و قبایل ایران جا نگرفت. شاهزاده سیاوش را پیش از تولد پسرش، جلوی چشم همسرش، در غربت، به فرمان پدر زنش افراسیاب مانند بره سر بریدند و دستور بود خونش حتی یک قطره برزمین نریزد، ولی فواره خون او بر زمین پخش شده و از آن گیاهی روئید که خون‌سیاوشان نامیدند و تمام ایرانیان هر سال بیاد این مصیبت مانند عاشورا به عزا و ماتم روی آوردند.[۱]
↑ پیش سیاوش، عزا و ماتم مشابه‌ای برای سیامک هر سال برپا می‌شد ولی حماسه سیامک به سبب تسخیر کشور توسط اجانب بویژه توران، شاید قرن‌ها از اذهان زدوده شده بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم