گوزاب

لغت نامه دهخدا

گوزاب. [ گ َ / گُو ] ( اِ مرکب ) آشی را گویند که از گوشت و برنج و نخود و گردکان پزند. ( برهان ) ( آنندراج ). از: گوز ( گردو ) + آب . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) :
نتوان ساخت از کدو گوزاب
نه ز ریکاسه جامه سنجاب.عنصری.گولانج و گوشت و گرده و گوزاب و گادنی
گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم.لبیبی.رجوع به گوداب و گوذاب شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم