گرزیدن

لغت نامه دهخدا

گرزیدن. [ گ ُ رَ دَ ] ( مص ) بضم اول و فتح ثانی بر وزن سنجیدن ( ؟ ) بمعنی گرزدن باشد که چاره و علاج کردن است. ( برهان ) ( آنندراج ). کلمه مورد بحث مصحف «گزریدن » ( گزردن ) است. رجوع به گرزدن و گرزیدن در حاشیه برهان چ معین شود. || یاری و معاونت نمودن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. شکوه کردن.
۲. زاری کردن.
۳. توبه کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت فال کارت فال کارت فال ورق فال ورق